دیگه چه خبر ؟

 

دیشب تلفنی داشتم با دوستم حرف میزدم از اونورم مامان و بابا با هم حرف میزدن ، البته حواسم به تلویزیونم بود !! حسن گلاب داشت ... شیده پشت خط بود برنامه می ریختیم امروز صبح من یه ساعت مرخصی بگیرم با هم بریم جایی ، گفتم صبر کن ببینم بحث مامان اینا به کجا رسید ! برگشتم به بابا گفتم : اگه وقت نمیکنی واسه خرید بسپرش به من فردا صبح میخوام یه ساعت مرخصی بگیرم ! ییهو قیافه بابا این شکلی شد از اینور شیده گفت : وااااااا مرجان ؟ تو گوشت با منه یا با مامانت اینا ؟ از اونور بابا گفت : مرجان مگه تو هم میشنوی ما چی میگیم ؟ به بابا گفتم هنوزم ما خانوما رو نشناختی  .. بالاخره امروز صبح یه ساعت مرخصی گرفتم با شیده رفتیم به کارمون رسیدیم بعدش شیده رو رسوندم خونه اشو رفتم میوه فروشی ! لیستو آوردم بیرون : ۲ کیلو شلغم ، ۵ کیلو پرتقال ، ۲ کیلو موز ، ۳ کیلو به واسه مربا ، ۳ کیلو سیب (اووق کی سیب میخوره ! اینو از لیست حذف کردم ) ، ۳ کیلو خیار سبز ... اولین بار بود میومدم میوه فروشی خرید کنم .. همینکه پا گذاشتم تو مغازه مثل بوتیکها یه راست رفتم سراغ فروشنده گفتم آقا من این میوه ها رو میخوام ! فروشنده رو میگی ؟ آآآ آ یه پارچه ماه یه تیکه آقا ! لیستو گرفت میوه ها رو برام سوا کرد اومد کشید و پولشم خودش حساب کرد و داد دستم ! نه خدایی من چه بدونم باید چیکار کنم .. اولش با شاگردش خندیدن منم واسه اینکه نشون بدم حواسم نیست رومو کردم اونور واسه خودم سوت میزدم ! بعد شاگردش بهم گفت خانوم نایلون توی سبده هر چی می خوایین سوا کنین بیارین براتون بکشیم .. اول رفتم سراغ شلغمها ! حالا من از کجا بدونم کدوماش خوبه کدوماش بد ؟ همش که مثل همه ! ریزهاشو سوا کردم ریختم توی نایلون یه نگاه به لیست کردم دیدم ۲ کیلو باید باشه ! نایلونه رو اینور و اونورش کردم بهش میومد ۲ کیلو شده باشه دادمش به شاگرده گفت چقدر میخوای ؟ گفتم ۲ کیلو به جون گیگیلی ندید گفت هنوز ۲ کیلو نشده بازم بریزین روش .. چندتای دیگه اضاف کردم دادمش وزن کنه باز گفت هنوز کمه ! دوباره چندتای دیگه اضاف کردم ایندفعه که دادم دستش گفتم دیگه هر چی هست عیب نداره ۲ کیلو هم نشد مهم نیست ! بازم بهم خندیدن بی تربیتا ! دو تا دونه از روش برداشتن گفتن شد دو کیلو .. خب این از این .. رفتم سراغه پرتقال ! ۵ کیلو میخواستم ! اینو از همون اول دست بالا گرفتم که مث شلغمه هی پاسم نکنن بین وزنه و سبد میوه ، بردم وزن کنم میگن چقد میخوای ؟ گفتم  ۵ کیلو ! گفتن هنوز ۵ کیلو نیست ! ای تیر غیب بخورم من ای گلوله بخورم من  چندتا دیگه اضاف کردمو از همون جا نایلونو گرفتم بالا میگم آقا ۵ کیلو شد ؟ فروشندهه کلی خندید به شاگردش گفت لیستو از خانوم بگیر خودت خریداشو سوا کن بیار بکشم ..یههنی جان خودم تقصیر از وزنه اشون بود یه گیری داشت که همش وزنها رو کم نشون میداد فک کردن من نمی فهمم .. هیچی دیگه تا شاگرده خریدامو آماده کرد منم یه ربع واسادم کنار سیب زمینی ها یه قل دو قل بازی کردم .... میگم چیزه ! هیچی ! فقط وقتی رسیدم شرکت با رویی گشاده و آغوشی پر مهر ازم استقبال کردن .. از اینکه به وجوده خودم افتخار میکنم یه حالی میشم که نگو

نتیجه اخلاقی : دیگه من شکر بخورم وقتی تلفنی با شیده حرف میزنم ، گفتگوی مامی پاپی رو شنود کنم !

یکی از تبلیغها هست که پسره داره انشاء میخونه واسه خانوم معلمش که سرمایه گذاری کردیمو حساب پس انداز باز کردیمو چمیدونم از اینا که بعد معلمش میگه : حساب پس انداز باز کردی ؟ اونوخ پسر بچهه میگه : اوهومم ! وااااااااای خدا میمیرم واسه این بچهه خیلی نااااااااازه

                                                                                

گوش کنین

شیرین من تلخی نکن با عاشق
تموم میشن گم میشن این دقایق
دنیای ما مال من و تو این نیست
رو کوه دیگه فرهاد کوه کنی نیست

 
یه روزی میاد که نمیدونیم کی هستیم
یار کی بودیم و عشق کی بودیم و چی هستیم
شیرین شیرینم واسه تو شدم یه فرهاد
شیرین شیرینم نده زندگیمو بر باد
نده زندگیمو بر باد نده زندگیمو بر باد


من نمیگم فرهاد کوه کنم من
تیشه به کوهها که نمیزنم من
عاشق تو بی تو به کوه نمیره
وقتی نباشی تو خودش میمیره

نظرات 27 + ارسال نظر
پت شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:35 ب.ظ

بابا خب نکن این کارارو!!!!‌ بده کش تنبون انجام بده! هم کیفیت میوه بهتر میشه هم با آغوش گرم ازت استقبال نمیشه و هم ایننننننننن همه ضایع نمیشی!!! :دی

همینم مونده کش تنبونو واسه خریده خونه بفرستم مغازه ((=
نکنه نخخخشه کشیدی منو از اینی که هست ضایع تر کنی ؟ :دی میزنمتا

سینا شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:13 ب.ظ http://sinaab.blogfa.com

وبلاگتون جالبه
may i link

مرسی

of course

سروش شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:27 ب.ظ http://lack.blogsky.com

خوب هر کسی اینجوری سوتی بده همه میخندن

آپم یه سری بزن

تو هم می خندی ؟ نه می خوام بدونم تو هم می خندی ؟ :دی

میکشمت .. جرات داری یه قدم بیا جلوتر ((=

اومدم :)

حیتا شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:47 ب.ظ

چطوری سوپر مرجان!
بابا من فکر میکردم فقط منم که چشم بازارو کور میکنم با خریدام.تو که چشم بازارم در آوردیی!!!!!

سلام عمه جونم :) امتحانت خوب شد ؟ رفوزه شدی ؟ ((=

نه ایندفعه بازار چشم منو در آورد :|

شیرین!!! یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:43 ق.ظ

منم از خرید میوه و امثالهم متنفرممممم! کار بیخودیِ ... البته خریدنشااااااا... خوردنش خیلیم کارِ با خودیه :دی

سلام شیرین شیرینم نده زندگیمو بر باد :)
ولی من عاشق خرید هستما :دی

خوردنشو که دیگه نگووووووووووووووو ((=

ندا یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:15 ب.ظ

سلام سلام سلام
مرجان جونم اینا رو بی خیال
دیشب حلقه سبز رو دیدی؟
چقدر دلم واسه این مرغ عشقا سوخت
بیچاره ها جور دیگه ای نتونستن همو بغل کنن شدن قاصدک
آخی اوج احساسو دیدی. اصلا لبریزه لبریز
خوب شد فکر کنم سریال بعدی کلاغا قار قار کنن یا گربه بیفته دنبال موش. بگذریم
خلاصه اینکه عزیز دلم شدیم ملعبه ی عام و خاص. امروز فقط متلک پرونی بود و کلی مسخره بازی
حیف واقعا حیف

سلاااااااااااااااااااااااااااام ندا جونم :-*
آره دیدم :)
چرا سوخت ؟ آخرش که به هم رسیدن :)))))) ولی من فکر کنم بغل کردنه اونجوری عالمیه :دی هر چی باشه از عالمه خاکی پیشرفته تره ((=

قربونه احساست برم ندایی فداتت شم :-*

طوطی بانو یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 06:53 ب.ظ http://mittoo.blogsky.com

سلام خانم مرجان ... ممنون از اینکه به من سر زدید ... میتو طوطیم هست ...
منم آره مثل شما شاغلم و به تمام معنا سرکارم ... موفق باشید

سلام طوطی جون :)
خواهش میشود

ای بابا ! طوطیه بیچاره رو شستیش ؟ :دی خفه نشد ؟ ((=

پس بزن قدش :)
قربونت

مهدیه یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:02 ب.ظ http://blueorange.blogsky.com

وایییییییی
سلام مرجان جونم
چطور مطوری؟ باز دوباره رفته بودی مرخصی؟ ناقلااااا
مرجان دلم واست تنگ شده بودا. واسه نوشته هاتم همین طور
حالا یهو غیبت میزنه کجاها میری؟ شیطونک به ما هم بگو خب.
ضمنا صد باریکلا دخملم. باید خرید میوه و شلغمم به هنرات اضافه کنیم. دخمل ما هزارتا هنر داره ... :-)
بازم میام

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام آبجی مهندسه جونم :-*
قربونت برم کوشی تو ؟
مرخصی که نگو آبجی جونی بگو خرکاری :( مردیم الان منو گیگیلی مردیم این روح منو گیگیلیه که باهات حرف میزنه ((=
دل منم تنگولکیده برات :)
من یه مدت وبلاگ نداشتم یه یه ماهی تقریبا شاید چند روزی بیشتر .. ولی نتونستم دست از نوشتن بردارم باید می نوشتم :)
البته چند باری رفتم شیراز :-پی همون شیراز خودمون کاکو :دی

مرسی :دی من هنرمندم آبجی جونی :-پی ها بوخودا ((=
قدمت رو چشم منو گیگیلی

اقلیما یادمانی از حوا دوشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:48 ق.ظ

یک سوالی برام پیش اومد.این همه میوه یهویی برای چیتون بود اون وقت؟نکنه خبریه؟

ها :دی

فضولو بردن جهنم جارو به دمبش میبست که جان شیرین خوش است ((=

اقلیما میزنمتا ؟ مهمولا پاپی ییهویی خرید میکنه :دی

گیلاس دوشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:59 ق.ظ http://monzo.blogsky.com

جدی؟؟؟؟؟؟؟؟
وااااااای!!!
کاش شلغم رو هم حذف میکردی!!! اووووووووووق

ها بوخودا ((=

حیف نیست ؟ شلغمه به این خوشمزه ای من میمیرم براش مخصوصا اگه تلخ باشه بیشتر دوست دارم

گیلاس بعده شلغم خوردن کلی جیش میکنی ((=
واسه کلیه خیلی خوبه :->

اشنا دوشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:22 ب.ظ http://www.arghavan2.mihanblog.com

سلام
تا شرکت و گفتی به خونه رسیدی چه خبر بود فکر کنم مامانت هم عمرآ دیگه خریداشو بده دستت .
جالب و زیبا مینویسی ٬ اپ که کردی خبرم میکنی؟!

سلام عزیز
:|

مرسیییییییییییییی :) من معمولا دوستان رو خبر نمیکنم که آپ کردم البته زود به زود هم آپ میکنم ... اما چشم :) یادم بمونه خبرت میکنم :)

طوطی بانو دوشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 06:26 ب.ظ http://mittoo.blogsky.com

ماشااله دست به لینک کردنتون خوبه ... معلومه که فرزید ... منهم در اولین فرصت اینکار رو خواهم کرد ... ممنون از لطف و توجهت ... خوب راستش نه نترس من میتو رو نمی کشم اگر قرار بود طوریش بشه تو این بیست ساله که پیش ماست یه طوریش می شد ... کلی برامون عزیز و دردانه است و به سرما و گرما و همه چیش می رسم ... شاید باورت نشه ... سالهاست به خاطرش حتی دست جمعی مسافرت هم نرفتیم ... چون می دونیم بدون ما دق می کنه و نمی تونیم هم همراه ببریمش ... خلاصه در این خصوص بحث زیاده ... موفق و موید باشی ...

سلام طوطی :)
مرسی

نه بابا ! پس میتو هم واسه خودش مردیه یا خانومیه :-پی
میدونی طوطی جون ؟ مخصوصا از این خوشم اومد که گفتی الان داری با میتونون پنیر میخوری :) عاشق میتو شدم کاش به من میدادیش :->
قربونه میتو برم :-*

خب میتو رو هم ببرین با خودتون :(

مرسی
همچنین

عبداله دوشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 07:31 ب.ظ http://damdami2.blogsky.com

چه زندگیه خوبی.

((=

چشمات خوب میبینه :-پی

حیتا دوشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:37 ب.ظ

اردیبهشت میفهمم رفوزه شدم یا نه گل گلاب عمه حیتااااااااا

راست میگی ؟ :دی
پس واسه دعا کردن فرصت داریم ((=

قربونه عمه جونیم :-*

بارباپاپا دوشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:51 ب.ظ

چه جالب!!! این جا آی کن خنده نداره خودت یه کاریش کن D:

چی جالبه ؟ :-> بگو منم بخندم ((=

مهدی(چند قدم نزدیکتر به خدا) دوشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:39 ب.ظ

دیدگانم روان است . تو گریستن را با رفتنت به من آموختی .

انتظار باز آمدنت بهانه ای برای های های گریه های شبانه ام شد و علتی برای چشم به

راه دوختنم.

اما... امشب مینویسم تا تو بدانی که دیگر با یاد آوری اولین دیدارمان چشمانم پر از اشک

نمیشود چون بی رحمی آن قلب سنگین را باور دارم.

امشب دیگر اجازه نخواهم داد که قدم به حریم رویاهایم بگذاری چون اینبار من اینطور

خواسته ام.

هر چند که علت رفتنت را نمی دانم و علت پا گذاشتن روی تمام حرفهایت را اما،...باور کن

... که دیگر باور نخواهم کرد عشق را...دیگر باور نمیکنم محبت را...

و اگر باز گردی به تو نیز ثابت خواهم کرد...


سلام دوست عزیز
خسته نباشی
مرثی از اینکه بهم سر میزنی
خیلی تیزی
خوشم اومد
من به روزم ومنتظر تو...
امیدوارم همیشه عاشق ، شاد و سر فراز و اسمونی باشید

سلام دوست گلم :)
مرسی

من تیزم ؟ :دی چطور مگه ؟ :-پی

باشه خدمت میرسم

همچنین

دکتر مثبت دوشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:51 ب.ظ http://drmosbat.persianblog.ir/

سلام
شوما خرید نکنی سنگین تری ولی خداییش از ۲ تا کار بدم میاد یکیش وایسادن تو صف نونوایی مثل قاقولاس(: اونیکیم خرید میوه

سلام دکی

((=
من که بکشنم تو صف نونوایی نمیرم :دی یه بار شب نون نداشتیم منو ماندانا و آرش (خواهرمو شوهرش) بیرون بودیم و قرار بود شام خونه ما باشن ، مامان زنگ زد ماندانا گفت سر راتون نون بخرین ، نونوایی هم خیلی شلوغ بود آرش هرچی اصرار کرد منو ماندانا حاضر نبودیم بریم تو صف (((= آخرش خودش مجبور شد نیم ساعت تو صف وایسه منو ماندانا هم تو ماشین هی چرت زدیم هی غیبت کردیم ((=

behshad ( Booter ) yahoo 8 سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:08 ق.ظ http://www.booter-rasht.blogsky.com

salam dost aziz va Gol khobi wblaget ghashang bood va jaleb tonesty be man sar bezan va az barname haye yaho 8 final Estefadeh kon va be dostanet moarefy kon montazeret hastam
khosh hal shodam
behshad
bye

سلام بهشاد جان
مرسی عزیز

چشم خدمت می رسم

ونوس سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:53 ق.ظ http://zendegimoon.blogsky.com

سلام دخمل گلم.مادر کامپیوترم بیمارستان بستری بود نتونستم بهت سر بزنم.خوبی که؟من نبودم کار بد نکردی که؟انقدر به حرفای همه سرکشی نکن.گوشتو میکشما!

سلام مام ونوسی :-*
سرم هم بهش وصل کردن ؟ :دی

نه دخمله خوبی بود (سوووووووووت)

:|

مونیکا سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 07:45 ق.ظ

ببین تو نمی خواد بگی چه دسته گلی کاشتی فقط بگو رفتم میوه بخرم ما هم بنا به سوابق درخشان و لیست طویل هنرهات می فهمیم چیکار کردی دیگه.
ای فوضول حقت بود ها تا تو باشی سرت به کار خودت باشه قیصر بازیم در نیاری آخیش دلم خنک شد
بوسسسسسسسسس

:|

((= غششششششششششششششششمولک

مونی میام تو رو هم مث اقلیما میزنما :دی

الفراررررررررررررررررررررررررررر

مثبته بی نهایت بوس :)

مونا سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:33 ق.ظ

سلام مرجان جونم
خوفی؟ خوشی؟ سلامتی؟
منم خوفم.
چه خبر؟
عزیزم ناراحت نباش ما دخترا و البته بیشتر از ما آقایون گوششون همین جوریه.
دست ما که نیست!
خب گوشمون فعاله دیگه:))))
پیشم بیا
یه آپ کوشولوی موچولوی کوموچی ( مخلوطی از کوشولو و موچولو ) کردم.
اگه دلت خواست بیا

سلام ته تغاری :-*
قربونت برم گلم

((= اینو خوب اومدی اصن آقایون دو سر و ۴ گوش دارن (غشمولک)

اومدم کوچمولوموشولو :-*

بوس

sh.kh سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:18 ق.ظ http://khodaam.persianblog.ir

Mage mishe nashanid

اینجوری رو ممکنه بعضی ها نشنون ((=

گل داوودی سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:02 ب.ظ http://goledavoodi.blogsky.com

داشتم نظرات چند ماه قبلو میخوندم دیدم یه جا گفتی میخوای بدونی من کیم و.....! ببخشید که اونموقع حواسم نشد جواب بدم! تو خط خوردگی اگه تو نشوته هام روی اسمم ( گل داوودی اولیه) کلیک کنی پروفایلم میاد! اگرم بیشتر خواستی بدونی در خدمتیم ابجی مرجان!

نظرات خودتو دکی گلی جون ؟ :) من خودم اصلا یادم نمیاد!

خواهش میشود دکی گلی جونی :)

فدات بشم عزیزم:-*
باشه حتما :)

گیلاس سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:31 ب.ظ http://monzo.blogsky.com

من ترجیح میدم جیش نکنم!
شلغم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گریههههههههه

به جهندم ((=
کلیه ات میترکه ها :دی

نااااااااااااازی گریه نکن حالا :(

طوطی بانو سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 06:54 ب.ظ http://mittoo.blogsky.com

سلام مرجان خانم شادان ... راستش خوشحالم که نظرتو گفتی ... می دونی من فکر می کنم ناخودآگاه کارهام در اکثر مواقع دو جنسیتی از آب در می آن ... حالا چراشو دیگه نمی دونم ... و البته وحشتناکند ... یک جایی تو پستهای قدیمم گمونم دیماه بود و یا آذر ... کل کارهای قدیمم رو گذاشتم ... یک جورایی وحشتناکند ... می دونی دلم خنک می شه وقتی یک کار ترسناک می کشم ...
می تو هم نه جاش همیشه رو شونه منه نه شاخه درخت ...

سلام طوطی جونم
مرسیییییییییییییییییییییییییییییییییییی :)

به خاطر توضیحاتت در مورد کارهات ممنونم طوطی :)

حالا میتو رو میدیش به من ؟ :دی

قوی سپید سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 07:01 ب.ظ http://white-swan.blogfa.com

سلام مرجان جون
خوبی ؟
متاسفم که چند وقتیه نتونستم بهت سر بزنم .. یه مدت آدرستو نداشتم .. بعد هم که دیگه امتحانا و .. کلا دیگه زیاد نمیام نت ..
ولی دفعه ی قبل کامنت گذاشتم که انگار نرسید ..
عجب خریدی کردی !! ولی من بر عکس شما هستم :)
زندگیه دانشجویی باعث شده از پس هر کاری بر بیام :دی
دیگه یادت باشه از این کارا داشتی به من بسپری !!
شاد و موفق باشی عزیزم ..

سلام رهایم :-*
قربونت برم

موفق باشی عزیزم
آره فقط یه کامنت داشتم ازت :)

جدی ؟ چه بامزه پس کلی تو خرید ماهری :->
دفعه دیگه خرید با تو ((=

فدات شم گلم
بوس

شاذه سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:57 ب.ظ

منم تازه تازه دارم یاد می گیرم خرید کنم :))

یه کف مرتب به افتخاره شاذه مامانی :))))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد