تیتر ، عنوان ، تایتل ، ...

 

دیشب با سعید و بهناز و چندتا از دوستای سعید رفتیم بیرون شاممون رو توی فضای سبز بخوریم ! اولش که بهناز هندونه گذاشت وسط ییهو بابی از پشت ، دستشو انداخت دور گردنه سعید نمیدونم چطور یقه اشو گرفته بود که سعید کنترلشو از دست داد و بابی رو پیچوند و لنگ و پاچه بابی رفت توی ظرف هندونه !  این یک ....... بعدش سعید و دوستاش رفتن گل کوچیک بازی کنن از اونور چندتا آقای دیگه که با خونواده اشون اومده بودن اونجا به جمع سعید اینا پیوستن ، بعد یکی از اون آقایونه غریبه توپو خفن شوت کرد و از بالا راست افتاد توی سینیه چای ! این دو ....... یعنی تا اینجاش از وضعیته مانتو و شلوارم هیچی نگم بیترتره ..... بابی رو دوباره جو گرفت اومد گردنه منو چسبید ییهو روسریمو قاپید (عادت ندارم روسریمو محکم ببندم مث پیرزنا) حالا بهناز بدو بابی بدو ! این سه......  و بالاخره جو منو بهنازو گرفت هر بار ماشینه پلیس از خیابون رد میشد ، برا پلیسا دست تکون میدادیم  اونا هم متقابلا برامون دست تکون میدادن ! این آخریه خیلی باحال بود

نتیجه اخلاقی : وقتی واسه شام میرین بیرون هندونه و چای و روسریتونو دور از دسترسه عناصر ذکور قرار بدین ... اگه نظر منو میخوایین واسه اینکه بهتون حسابی خوش بگذره عناصر ذکور رو با خودتون نبرین ! از ما گفتن ! مسئولیتش با خودتونه 

یک عدد رضا مشتاق گم شده ! از یابنده تقاضا میشود آنرا در صندوق پست بیاندازد !

به اینجا سر بزنین که کوپن برنج و روغن اعلام کرده واسه علاقمندان ! .......

گوش کنین

تو همونی که توی موج بلا
واسه تو دستامو قایق می کنم
اگه موجا تو رو از من بگیرن
قطره قطره آب می شم دق می کنم
وای که دلم طاقت دوری تو هیچ نداره
بغض نبودن تو اشکامو در میاره

ای که بی تو این کویر، خواب بارون می بینه
وقتی نیستی، غم دنیا توی قلبم می شینه
ای که بی تو واسه من، همه دنیا قفسه
هستی از نبودن تو التهاب نفسه

توی بهت و غم تنهایی من
به سرم دست نوازش کشیدی
ولی با رفتنت ای هستی من
هستی منو به آتیش کشیدی
وای که دلم طاقت دوری تو نداره
بغض نبودن تو اشکامو در میاره

خواننده : سیاوش قمیشی

دو دو تا چهار تا

 

از اونجایی که منو گیگیلی ذاتا روانشناسیم ، از روی کوچکترین و جزئی ترین رفتارهایی که ممکنه خیلی ها ساده از کنارش بگذرن ، آدما رو خفن بدجور شناسایی میکنیم ! یکی از این مواردا ، شناساییه افراد مقصر ، به عبارتی شناساییه افرادی که به خاطر اشتباهاتشون به شکر خوری افتادن و بالاخره یعنی شناساییه افرادی که یه غلطی کردن و مثل سگ (دور از جون سگ) پشیمونن ! فرض کنین یه اصطحکاکی بین شما و یکی دیگه پیش اومده و شما بی تقصیرین ! معمولا فرد مقصر از همون اولش میدونه که اشتباه از خودشه ولی از سر لجبازی نوزادانه ، جوری قیافه حق به جانب میگیره که یواش یواش خودشم وهم ورش میداره کارش درسته و دچار خود بزرگ بینی میشه اما از یه طرف دیگه افول میکنه ... در اکثر مواقع چون فرد مقصر ، از خودش و از درونش و از رفتار نادرستش خبر داره و مثل خر پشیمونه و از رفتار زشتش شرمساره و واسه همین دلش نمیخواد غیر از اون فرد بی تقصیر ، کس دیگه ای بدونه که چه مزخرفیه ، مثل سوسک تمام شاخکهاشو اطرافش میچرخونه و شصت دنگ حواسش به اینه که نکنه کسی از گندکاریهاش با خبر بشه و مدام از این و اون در مورد صحبتهای فرد بی تقصیر که چه ها گفته و نگفته ، می پرسه و چه بسا ممکنه به خاطر نتیجه گیریهایی که نیمچه مخ فندقیش بدست میاره ، یَک بار دیگه پاچه شما رو بگیره ! شایدم دوبار یا چندین و چند بار دیگه ! فقط خدا میدونه چندبار ! تعداد دفعات پاچه گیریش بستگی به درجه خریت طرف مقصر داره ..... دلیل این پاچه گیریهاشم اینه که میترسه نکنه فرد بی تقصیر ازش حرفی بزنه ! خلاصه مطلب اینکه چنین افراد حقیری خیلی راحت شناخته میشن ! جالبه بدونین که چنین افراد مریضی حتی اگه به چنین مطلبی بر بخورن ، یا توی جمعی باشن که افرادی مثل خودشونو موضوع بحث قرار دادن ، با اینکه هیچ اسمی از اونها و سایه اشون برده نمیشه ، اما به خاطر شناختی که از خودشون دارن ، درجا به خودشون ربطش میدن ! البته بازم ممکنه توی همچین مواقعی پاچه اتونو بگیرن !   

نتیجه اخلاقی : گوشم داره درد میکنه ها ! ولی وقتی غذا یا حتی آب میخورم درد گوشم بیشتر میشه ! تازگیا مسیر بلعیده شدن غذا تغییر کرده ؟ یا فقط مال من تغییر کرده ؟ نکنه اول غذا وارد گوش میشه بعد میره توی مری ؟ ها ؟ یا نکنه من تا حالا اشتباه فکر میکردم ؟

تو رو خدا برین اینجا به من رای بدین دیگه

وبلاگ گروهیمونو ببینین انقده گروهه باحالی هستیم که نگو

                                                                               

گوش کنین

نگو با من حکایت گل و سبزه دیروز
نگو با من شکایت دل از قصه امروز

نگو با من که مث خشکی یک شاخه شکستی
که تو از دنیا بریدی حالا یه گوشه نشستی

شکسته ها شکست بگذر نذار که بشکنی امروز
گذشته ها گذشت بگذر گذشته هرچی بود دیروز

بلند شو دلتو زغم رها کن
منو تو شهر عشق بازم صدا کن

بخون با خوندنت شهر و تو پر کن
همه بی خبرا رو تو خبر کن

بگو که زندگی همین دو روزه
نذار بیشتر از این دلت بسوزه

خواننده : ابی