ایششششششششش

 

کلاس زبانم شروع شده منم حالشو دارم این هوااااااا .... استاد یه کتاب معرفی کرده واسه کمکی ، روز دوشنبه همین که تعطیل شدم فرت رفتم توی کتاب فروشیه بغل آموزشگاه ، از قضا دو سه نفر از بچه های کلاس هم بودن داشتن جزوه های تافل رو کپی میکردن ! فروشنده گفت این کتابو نداریم ولی از اونور انگاری یکی از آقایونه همکلاسی گوشش به حرفهای من بود و اومد گیر سه پیچ که من این کتابو دارم برات میارم نمیخواد بخری ! کلید کرده بود اساسیا ! بهش میگم میخوام نو باشه ، میگه من زیاد استفاده نکردم ! میگم میخوام مال خودم باشه ، میگه اصلا ورش دار مال خودت ! اونوخ میگن دخترا توی نخ پسران ! آخه دروغ توی روز روشن ؟ میزنم زیر گوش همتونا ! چیششششششششششش اعصاب واسه آدم نمیذارین که ! آخرش بهش گفتم حالا اجازه بدین برم دنبالش ، اگه پیدا نکردم از شما میگیرم ! دیگه یادم رفت برم دنبالش ، تا امروز که کلاس داشتیم ، مثل اون میمونا که از بالای درخت میوفتن پایین ، ییهویی سر رام سبز شد که کتابو پیدا کردی یا نه ! بهش گفتم نه ! ذوق میکنه میگه جلسه بعد (که شنبه باشه) براتون میارم تا اومدم بگم همچی بهش نیازی ندارم ، شنگول وار رفت توی کلاس ! این دیگه از کجا پیداش شد ! عجب گیریه ها ! هر طور شده باید تا شنبه کتابو گیر بیارم اونم توی روز جمعه حتی اگه شده از زیر سنگ قبر عمه بابام .... 

نتیجه غیر اخلاقی : من آخرش یه روزی دست به کشتار دسته جمعیه مردای پسر خاله شونده میزنم

برین اینجا به من رای بدین ... زوریه

الان سریاله شهریار داره خب ؟ من تعجب میکنم این قاسمه چه جور بیماریه سِلی داره که نمیمیره ؟ اونم سل توی اون زمان که امکاناته درمانی خیلی کم بوده ؟ عزیزه مرد و قاسم هنوز زنده اس

                                                      


گیگیلیه با نمک

 

از دیروز تا حالا نصفه شیشه خیار شور خوردم ... نیست  نمک کم می خورم ، گفتم خیار شور بیشتر بخورم شاید کمبود نمک خونم جبران بشه ! دیروز بابا دو تا شیشه خیار شور خرید ، یکیشو مامی گذاشت توی یخچال واسه استفاده ، یکیشو هم گذاشت توی کابینت ... خب من که نمیتونستم صاف برم سراغ این شیشه که توی یخچاله بههد نصفشو بخورم ، چون خیلی ضایع میشد .. بعد از ظهرش که مامی رفت خوابید ، یواشکی رفتم سراغ اون یکی شیشه توی کابینت ! اولش که درش باز نمیشد ! با یه چنگال افتادم به جونش ! هی نوک چنگالو بردم زیر اینور سرش و زیر اونوره سرش ، ییهویی چنگاله از دستم در رفت پرید توی هوا و دو تا معلق خورد و با نوک تیزش خورد توی پیشونیم خلاصه با هر بدبختیی بود سرشو باز کردم ... یکیشو خوردم وااااااااایییییی که چه خوشمزه بود دیگه رفتم توی هپروت ، تا به خودم اومدم دیدم نصف شیشه خالیه ! هر چی فلاکت دارم من از دست قوانینه عالمه ماده اس ! یعنی چی اگه دو تا دونه خیار شور خورده شد ، باید جای خالیش حس بشه ! اَهههههه ! من اعتراض دارم

نتیجه اخلاقی : آقایون محترم ! خانوما ! تو رو به عمه جدتون قسم میدم وقتی از خونه میرین بیرون ، عطر و آدکلن به خودتون بزنین ! حتی اگه فقط گلاب در دسترسون باشه ! بعضی هاتون بدون عطر و آدکلن خیلی بوی بدی میدین ! یه بویی شبیه بلا نسبت دستشویی ! به جهنم که توی مخیلات بعضی هاتون عطر زدن حرامه (کی گفته حرامه ؟ حضرت محمد همیشه  تمیز و خوش بو بوده ! ) بهتر از اینه که اطرافیانتونو از استشمامه هوای تمیز محروم کنین که این پایمال کردنه حق الناسه ... والا

واسه انتخاب بهترین وبلاگ فارسی ، رفتم اینجا و به ۵ نفرتون رای دادم ! شما هم برین به من رای بدین

                                                                               

گوش کنین

حالا که کار تو شده
پر از نیرنگ و ریا
حالا که دل توشده
فرسنگها دور از خدا
به من نگو دوستت دارم
که باورم نمیشه
نگو فقط تو رو دارم
که باورم نمیشه

تو با این چرب زبونی
هی به من دروغ میگی
میخواهی گولم بزنی
هی به من دروغ میگی
به من نگو دوستت دارم
که باورم نمیشه
نگو فقط تو رو دارم
که باورم نمیشه

تو با دل شکسته ام
انقده جفا نکن
تو اگه دوستم نداری
اینجوری بد تا نکن
به من نگو دوست دارم
که باورم نمیشه
نگو فقط تو رو دارم
که باورم نمیشه