حالا چیکار کنم ؟

یعنی چی آخه این چه وعضیه ...... یه جورابه سالم ندارما چیششششششش  

 

  

 

امشب عروسی دعوتیم ! اما با کدوم جوراب ؟ یعنی چرا اونوخ بی خیال نشستم اینجا آپ ویل میکنم آیا ، غافل از اینکه واسه امشب خودمو به اندازه یه جفت جورابم آماده نکردم ؟ چطوره سندل بپوشم ناخن پامو هم لاک بزنم ها ؟ ایششششششششش ((= یا چطوره جورابه بابامو بپوشم ...... به بابا گفتم برام جوراب بخره ! یعنی حالا از کجا میخره ؟ گمون نکنم بقالی چقالی جوراب داشته باشه ها ! توی لوازم آرایشی هم که راش نمیدن ؟ راش میدن یعنی ؟ مگه نمیگن وروده برادران ممنوعه ......... ای خدا منو مرگ بده  

وقتی تو را میبینم

گاهی به سراغم می آیی .. اکنون نیز ! به یک باره تن سرد و بیجانم ، حرارتی مهربان احساس کرد !  

 

علی رغم آمدنهای گاه و بیگاهت ، که آخرینش همین ثانیه بود ، هست ، خواهد بود ، رنگ رخساره ات در خاطرم نمی ماند .. 

 

 لبهایت همچو بالهای کبوتر بهم میخورد و آوازی خوش در گوشهایم زمزمه میکند ، ولی در خاطرم نمی ماند .. 

  

انگشتهایت به دور دستها اشاره میکند و راه را به من نشان میدهد ، ولی در خاطرم نمی ماند .. 

 

تنها ! چشمانت را خوب بیاد می آورم که بی وقفه مرا می نگرد و پلک نمیزند