سلام


نمیدونم چی شد که اومدم دوباره ، یهو دلم تنگ شد واسه نوشتن ! باور نمیکنین اما هر روز به خودم گفتم و میگم که دیگه امروز حتما می نویسم هر روز می نویسم بی وقفه می نویسم ، اما زندگی نمیذاره ! آها اینو بگم که همچنان سنگر مجردی رو چسبیدم و با قیمت و ارزش بالایی حاضرم ولش کنم ، با قیمت پایین نه نه تو رو خدا اصرار نکنین ((= خلاصه میگفتم که زندگی کار و بار کلاس مشق درس خواب و خوراک خرید مرید مسافرت دید و بازدید دوست و آشنا و فامیل همه و همه دست به دست هم دادن و بین من و شما خواننده محبوب و گرامی جدایی فکنده اند ! کاش شبانه روز به جای 24 ساعت 48 ساعت بود در اونصورت میتونستم مثل همیشه روزی 1715 بار بیام اینجا سر بزنم بنویسم و بخونم ! یه دلیل دیگه ای هم واسه نیومدنم هست ! دوستای قدیمی وبلاگ نویسم هم غیرفعال شدن ، یا اصلا نمیان یا کم میان یا جوری میان که دیگه فرقی با نیومدن نداره ، بیشتر اینه که دلسردم کرده ، چمیدونم مثلا الان که دارم می نویسم همش حس و حال شیش هفت سال پیشم موقع نوشتن توی ذهنم دور میزنه و دلم میگیره ، من میخوام از این دلگیریه فرار کنم ! بازم خدا رو شکر که یه مونیکایی هست گهگاهی بهم سر بزنه ببینه مردم یا زنده ((:


هستم حالا :دی

اگه زنتون رئیستون بشه :دی

اینو اتفاقی توی نت دیدم خیلی بامزه بود برام گفتم شما هم بخونین همچینی بی مزه نمونین


طنز: اگه زن شما رئیس تان بشود، چه بلایی سرتان می آید؟!


 

تا حالا پیش خودتان تصور کرده اید که اگر روزی زن شما ، در محل کارتان ، رئیس شما بشود ، چه عواقبی خواهد داشت ؟
اگر مایلید تا گوشه ای از عواقب شوم این وضعیت را دریابید ، این مطلب را تا آخر ، به دقت مطالعه کنید !

اگر یکروز ، چند ساعت دیر به محل کارتان برسید ...
واکنش همسر/رئیس شما : این چه موقع اومدن به سر کاره ؟ می دونی ساعت چنده ؟ چرا اینقدر دیر اومدی ؟ چیکار می کردی ؟ کجا بودی ؟ با کی بودی ؟ نکنه یه زن دیگه گرفتی ؟! خائن ! این چوب دستی من کجاست ؟! دیگه حق نداری پاتو نه توی خونه و نه تو اداره بذاری !


اگر یکروز از ارباب رجوع ، زیر میزی یا همان رشوه ، دریافت کنید ...
واکنش همسر/رئیس شما : این چه کاری بود که تو کردی ؟ چرا این کار رو کردی ؟ مگه حقوق خودت برات کافی نبود ؟ مگه خرج و مخارجت در ماه چقدره ؟ چرا خرجت اینقدر رفته بالا ؟ نکنه یه زن دیگه گرفتی ؟! خائن ! این چوب دستی من کجاست ؟! دیگه حق نداری پاتو نه توی خونه و نه تو اداره بذاری !


اگر یکروز ، تقاضای چند روز مرخصی نمایید ...
واکنش همسر/رئیس شما : چرا تقاضای مرخصی کردی ؟ دیگه چه اتفاقی برات افتاده ؟ جایی می خوای بری ؟ کجا می خوای بری ؟ چرا می خوای بری ؟ با کی می خوای بری ؟ نکنه یه زن دیگه گرفتی ؟! خائن ! این چوب دستی من کجاست ؟! دیگه حق نداری پاتو نه توی خونه و نه تو اداره بذاری !


اگر یکروز در پرونده هایی که زیر دست شماست ، اشتباهی رخ دهد ...
واکنش همسر/رئیس شما : چرا این اشتباه رو مرتکب شدی ؟ چرا توی کارت دقت نکردی ؟ چرا چند وقته که بی دقت شدی ؟ چرا اینقدر حواست پرته ؟ انگار که فکر و ذکرت یه جای دیگست ؟ حواست کجاست ؟ هوش و حواست پیش کیه ؟ به کی داشتی فکر می کردی ؟ نکنه یه زن دیگه گرفتی ؟! خائن ! این چوب دستی من کجاست ؟! دیگه حق نداری پاتو نه توی خونه و نه تو اداره بذاری !


اگر یکروز ، بعنوان کارمند نمونه اداره معرفی شوید ...
واکنش همسر/رئیس شما : از صمیم قلب بهت تبریک می گم . تو بعنوان کارمند نمونه شناخته شدی . حالا بگو ببینم ، چی شد که یکدفعه اینقدر عوض شدی ؟ چی باعث شده که اینقدر خوب کار کنی ؟ انگیزت برای خوب کار کردن چی بوده ؟ مشوقت کی بوده ؟ نکنه یه زن دیگه گرفتی ؟! خائن ! این چوب دستی من کجاست ؟! دیگه حق نداری پاتو نه توی خونه و نه تو اداره بذاری !


اگر یکروز بخواهید از کارتان استعفا دهید ...
واکنش همسر/رئیس شما : چرا می خوای استعفا بدی ؟ مگه اتفاقی افتاده ؟ پس مخارج زندگی رو چطوری می خوای تامین کنی ؟ مگه شغل بهتری پیدا کردی ؟ چه شغلی ؟ کی برات پیدا کرده ؟ نکنه یه زن دیگه گرفتی ؟! خائن ! این چوب دستی من کجاست ؟! دیگه حق نداری پاتو نه توی خونه و نه تو اداره بذاری !

امیدوارم که با خواندن این مطلب ، به عمق فاجعه پی برده باشید ! پس به شما توصیه می شود که یا زوجه ای که رئیس باشد اختیار نکنید ، یا نگذارید که خانومتان رئیس شما بشود ، و یا اگر هم یک زمانی خدایی نا کرده ، روم به دیوار ، خانوم شما رئیستان شد ، سریعا و بدون هیچگونه معطلی ، از محل اداره متواری شوید و به دنبال یک شغل دیگر بروید