سر دو راهی میشینم

بشششششششکنه این دست که نمک نداره خاک تو سرش ! دیروز از عصر تا شب مشغول درست کردنه سالاد بودم واسه شام !!!! چیه ؟ مدت زمانه کمی صرف کردم ؟ خب معلومه من خیلی زرنگم توی کدبانوگری به جان خودمتازه مامانم همیشه تعریفم میکنه میگه کجا ببریمت واسه سوغاتی ؟!! نه ببینین ! چاقوش خیلی تیز بود دوبار دستامو بریدم از ده تا انگشتی که توی دستم بود ، ۱۲ تاش برید  یه چیز دیگه هم هَه ! اول مخلفاته سالاد رو توی یه ظرفه کوچیک ریز ریز کرده بودم دیدم جاشون تنگه ، یعنی وقتی آبغوره رو ریختم روشون تا لبه لبه ظرف پر شد دیگه نمیشد بهمش زد واسه همین مجبور شدم همشو توی ظرف بزرگتر خالی کنم ... بهم نخندین دیگه ! آره آره دارین می خندین ! پ . نون رو ببینین ! نیشش تا بناگوش بازه  آخه من نمیدونم بریدنه دست و عوض کردنه ظرف سالاد کجاش خنده داره ها ؟ ها ؟ ها ؟ ها ؟ همتونو میکشم ! اول از همه هم آرشو تیکه تیکه میکنم ! با کلی ذوق ظرف سالاد رو بردم توی سالن ، آقا میگه این سالاد بهداشتی نیست به چند دلیل ! اول اینکه مرجان همه رو با دست ریز ریز کرده دوم هم اینکه از کجا معلوم دستشوقبل از درست کردن شسته باشه و سوم اینکه از کجا معلوم که بعد از شستنه دستش ، دستشو توی دماغش نکرده باشه و چهارم هم اینکه اون ناخنای بلندش که حتما زیرشم کیلومترها میکروب خوابیده ، از کجا معلوم که در حین ریز ریز کردنه اجزای سالاد خورد نشده باشه ! یهو همشون زدن زیر خنده ! منو میگی ؟ آآآآ آآآآ ! ریلکس ! دیگه از شدته خونسردی داشتم می ترکیدم ..

 

نتیجه اخلاقی : آرشو بکشم ، نکشم ، بکشم ، نکشم ، .......