دو تا وروجک

دیروز رفتم آرایشگاه واسه ابروهام ، موهامو که چندماه پیش کوتاه کردم صبر کردم یه سانت دیگه بزرگتر شه باز بدمش به قیچی ((= دو تا بچه سه چار ساله با ماماناشون اومده بودن آرایشگاه دیگه اونجا رو کرده بودن مهد کودک .. یکیشون پسر بود یکیشونم دختر ! بعد این دختره از اون دخمل نازنازی قرتی ها بود یه بلوزه سرخ از اون لختی ها تنش بود با یه شلوارک آبیه لی موهاشم بلند و مشکی ریخته بود رو شونه هاش چندتا شکوفه ریز سفیدم زده بود به موهاش خولاصه خانومی بود واسه خودش لامصب ((= هی میرفت جلو آینه قدی با برس مامانش موهاشو شونه پریشون میکرد عشوه میومد دل پسره رو قِنج میزد  اون پسره هم از اون پسر شرر و شیطونا بود که از قنداقی دخترا رو شناسایی میکنن  !! یه ساعت گنده آبیه بچه گونه دستش بود یه کلاه قرمزم وارونه گذاشته بود رو سرش و یه بلوز شورته شیکم تنش بود راحتتون کنم این دو تا فیلمی بودن واسه ما ((= هی اون پسره یواشکی میرفت کناره دختره انگولکه دختره میکرد و بدو بدو می پرید بغله مامانش جیغه دختره هم میرفت هوا این بند و بساط ادامه داشت تا بالاخره دختره برگشت بهش گفت کله پوک نزن ! یهو پسره ذوق مرگ شد بپر بپر رفت پیشه مامانش با اشتیاق گفت مامان نگاه : کله پوک نزن (غشمولک) بعد ایندفعه که پرید بره دختره رو انگولک کنه دختره از دستش در رفت حالا این بدو و اون بدو دور ستونای آرایشگاه می چرخیدن و می خندیدن هی پسره میگفت میگیرمت هی دختره جیغ میزد ! بعد جالب اینجا بود که دختره بیشتر از پسره عقل تو کله اش بود فقط نمیدونم چرا هی میگن عقل پسرا بیشتره ! تصور کنین سالنه آرایشگاه شیش تا ستون داشت خب ؟ از ستون اول دور رو شروع میکردن میرسیدن ستون ششم برمیگشتن ستونه اول ! دوبار این دور تکرار میشد توی دور سوم دختره به ستونه سوم که رسید میونبر زد رفت ستونه اول ولی پسره همینجور رفت تا رسید به ستونه ششم و برگشت به ستون اول ((= چندبار که این میونبر از جانبه دختره صورت گرفت تازه پسره دوزاریش افتاد   آخرش دختره افتاد زد زیر گریه تا قائله ختم شد ! 

 

نتیجه اخلاقی : پسرا از کوچیکی هیزن بدبختا ((=