زامبی ها

خیلی وقته این دور و برا پیدام نشده ها نه ؟ (: مدتها بود تصمیم داشتم آپ کنم ولی از بس این دست و اون دست کردم ، بازم مث همیشه هفته ها و ماهها گذشت .. واااااااای خیلی دلم واسه اینجا ، واسه نوشتن تنگ شده ! خیلی دلم واسه دوستام و همه وبلاگ نویسها تنگ شده ! خیلی دلم واسه کامنت جواب دادن و کامنت نوشتن تنگ شده ! خیلی دلم واسه اونروزا که وبلاگ می نوشتم تنگ شده ! چقد خیلی شد ((: ایندفعه دیگه اومدم که مث همیشه ، حتی بیشتر از این دو سه سالی که گذشت بمونم و بنویسم ... واللللللللللللللا :دی

ای خدا بگم این مستانه گور به گور شده رو چیکار کنه ! چند روز پیش با هم رفتیم خیابون واسه خرید ! همینکه پامونو از یه پاساژ گذاشتیم بیرون ، چندتا پسر بیشعور شروع کردن به متلک گفتن که : بههههههههه چه سری چه دُمی عجب پایی موهات سیاه و قشنگ ... منو هم که میشناسین طاقت ندارم زبونمم درازه ، یهو مستانه بهم گفت : تو که زبونشو داری جوابشونو بده ضایع بشن ! منم برگشتم بهشون گفتم : خداییش که سر و پا و موهامون قشنگه ، ولی دیگه دُم رو شما پسرا دارین ، اونا هم نشون ندادن که خیت شدن اما عوضش جواب دادن که : ببین دخترای دبیرستانی اینروزا چه زبونی دارن ، منم گفتم بازم که خیتی بالا آوردین ضایع های بدترکیب بیریخت ! اینو نگو بلا بگو ، همینکه اینو گفتم از همونجا دنبالمون گذاشتن تا سر خیابون اصلی ، فقط نفهمیدیم چجوری رسیدیم به ماشین ، مچ پام دیگه داشت تیکه میشد بخاطر اینکه با کفش پاشنه دار دویده بودم .. همینکه سوار ماشین شدم یکی زدم تو سر مستانه که یادش باشه دیگه هوس نکنه منو خر کنه که با این زامبی های بی تربیت یکی به دو کنم ! مستانه شاکی بود که تقصیر خودم بوده و تقصیر اون زبون درازم که نزدیک بود کشته بشه ((= .... ولی خدا وکیلی دخترای نترسی هستیم نه ؟ .....


نتیجه اخلاقی : شما اگه توی همچین موقعیتی قرار گرفتین ، دیگه اون آخرش بهشون نگین بدترکیب بیریخت که ممکنه دنبالتون بذارن و از ترس تو خودتون بشاشین .... ولی ما که تو خودمون نجیشیدیم

میراث نوه آ سید فلان

مردم دستگاه فلزیاب میگیرن باهاش میرن دنبال طلا ، اونوخ منو آرش و شیوا یکی یه دونه ذره بین میگیریم دستتمون میریم مرکز بازیافت زباله ها دنبال قیچی دسته چوبی میگردیم ((= همون قیچیی که ننه گرامیمون از مادربزرگ زن همساده قرض گرفته ، که قیچیه واسه کل فامیلشون شگون داره و از ده نسل قبل هی دست به دست شده تا بالاخره رسیده به نوه پسر کوچیکه آ سید فلان نقطه چین فلانی ، که قیچیه کلید اسراره یه بار آب ته قلیون رو ریختن روش هفت شبانه روز گذاشتن زیر خاک باغچه بعد دادن به خورد نوه پسرخاله مادربزرگشون ، نوهه هم درجا بعد از هفت هفته دوقلو حامله شده اونم چی ! دوتا پسر کاکل زری ((= که اگه این قیچیه گم بشه دودمان یه طایفه بزرگ به باد میره ، از جمله  دودمان خونواده ما ((= ... داستان از این قراره که مامی خانم ما ، پاپی رو میفرسته در خونه همساده که ازشون یه قیچیه دندونه ریز واسه بریدن تور دور نمیدونم چیچی قرض بگیره ، گویا اهل منزل تشریف نداشتن جز اون پسره الدنگ هیکبیریشون ( همون که من ازش خوشم نمیاد و گاهی میاد زیر پنجره اتاقم سوت میزنه و منم یه بار از قصد خاکه مداد تراش رومیزیمو ریختم رو سرش :دی ) که اونم میگرده و میگرده از قضا توی کشوی کمد اون قیچی رو پیدا میکنه میده به پاپیه ما .. مامان میگه اونروز تا اومدم تور رو باهاش بچینم بابک و سعید سر میرسن و یهو بابک قیچیه رو از دست مامی میقاپه ، مامی هم میذاره دنبالش و حالا اون بدو و این بدو ، البته موفق میشه ازش بگیره ولی مث اینکه از دست بابک دسپاچه بوده نمیدونه کجا میذاره و مشغول صحبت با سعید میشه انگار کار مهمی داشته ! خسته اتون نکنم از اونروز تا حالا کل خونه رو زیر و رو کردیم اما پیدا نشد که نشد ، حتی کار به جایی رسید که آرش پیشنهاد داد ماشین تخلیه چاه بیاریم چاه دستشویی رو خالی کنیم بعد تانکرشو وسط محوطه خالی کنیم اونوخ یکی یه دونه آبکش بگیریم دستتمون و .. اینجا بود که تینا بالا آورد و کلا پیشنهاد رد شد (: به همه سوپورا سپردیم اگه قیچی میچیه دسته چوبی پیدا کردین پست کنین به این آدرس مژدگونیش هم سر جاش ! اما راه به جایی نبردیم ، آخرش پاچه هامونو زدیم بالا منو آرش و شیوا رفتیم مرکز بازیافت زباله ها ، دستکش به دست دنبال میراث نحس جد گور به گور شده آ سید فلان گشتیم ((= که ای کاش پیدا نشده بود .. هیجانی که آرش رو موقع یافتن قیچی گرفت ، والا از هیجان برادران رایت موقع اختراع هواپیما بیشتر بود ((= منو شیوا هم که داشتیم اشک شوق میریختیم و از شدت خوشحالی همو بغل کرده بودیم  


نتیجه اخلاقی : منو شیوا و آرش در زمینه یافتن اشیا گرانقیمت که یادگار نسلهای گذشته است تخصص کامل داریم مخصوصا آرشمون ((= میتونه پیشنهادای خوبی هم بده واسه سریعتر یافتن ، اجرمون با خدا ((=


پ.نون : غلط املایی فکر کنم زیاد داشته باشم آخه یه بار تایپ کردم صفحه ام پرید ، دفعه دوم بدون نگاه کردن به مانیتور فقط تایپ کردم ((=