ویبره

از این بابت خیلی خوشحالم که ناخنهام مانیکور نمیخواد خودش بلند میشه بعد به یه اندازه ای که میرسه دو طرفش کمی گرد میشه به سمت پایین ، هر کی میبینه فکر میکنه 24 ساعت دارم سوهان میزنمشون وقتی ام میپرسه ست مانیکورت مارکش چیه و میگم اصلا حواسم به ناخنام نیس چه برسه به اینکه مانیکورشون کنم باور نمیکنه . نفهمیدم چی شد  از ناخنم براتون گفتم شاید واسه این بود که چند ثانیه قبل از نوشتن به انگشتام نگاه میکردم و مردد بودم بنویسم یا نه .. چند وقت پیش از یکی خوشم میومد و با اون رفتار و متانتی که داشت یقین داشتم میتونه همون مرد رویایی من باشه وقتی هم اونو با پارامترهایی که مد نظرمه مطابقت میدادم ، از محور ایکس ها فاصله چندانی نمیگرفت ! فکرم بیشتر به این دلیل مشغولش بود که حس میکردم همه جوره حواسش به منه و  کنجکاو شده منو بیشتر بشناسه هر چند منم بدم نمیومد شناخت بیشتری ازش داشته باشم از طرفی نمیتونستم مث اون راحت باشم و کنجکاویمو بروز بدم شایدم اون اندک فاصله اش از محور افقی برام مهم بوده ! به هر حال وقتی از طریق یکی از دوستان نزدیک بهم فهموند که حسم بهم اشتباه نمیگه عصبانی شدم و حس کردم ازش بدم میاد .. این بار اولی نیست که همچین حسی بهم دست میده هر بار یکی ذهنمو درگیر خودش کرده و همینکه پا پیش گذاشته بدجوری تیر تو پر شده ! باز یادمه یکی که حسابی تابلو بود دوسم داره و منم حس خوبی نسبت بهش داشتم حتی مامانم اینو حس کرده بود ، یه روز صاف تو چشم نگاه کرد و گفت دوسم داره اما من خر زدم تو پرش :|  نه دیگه مشاوره ندین خودم فهمیدم حالم زیاد خوب نیس ((: فکر که میکنم میفهمم حس رز در مورد نامزدش و جک پر بی راه نبوده ! یحتمل مشکل منو داشته ! اصولا آدمایی مث ما دوس داریم واسه به دست آوردن چیزی مبارزه کنیم بجنگیم درگیر باشیم اما اگه اون چیز خودش با پای خودش بیاد تو دستمون بطرز ناگهانی انگیزه امون محو و نابود میشه . یه موضوعی هم هست و اون اینکه در مورد زن متولد مرداد خطاب به مردا نوشتن خیلی سخته که بتونین دل یه زن متولد مرداد ماه رو بدست بیارین ، اگه بعد از کلی تلاش یه نگاهی بهتون انداخت کلاهتونو بندازین آسمون هفتم ((= نمیدونم باید گریه کنم یا بخندم که این خصلت در من این اندازه پررنگه با ضریب حساسیت 100 درصد !!! الانم در عجبم چطور از ناخنهام رسیدم به ستاره شناسی


نتیجه اخلاقی : شاید روحیه حساسی دارم شاید زیادی رفتارها رو زیر ذره بین میبرم شاید واسه همیناست که گاهی به خاطر یه حرف نسنجیده یا یه خنده نابجا یا یه حرکت بی مورد بعضی آدما توی یه جمع ، زود از چشمم میافتن و شایدم به خاطر همین حساسیتها و ریز شدنهاست که مردا همیشه تو ذوقمن و بالاخره داشتن ناخن بلند هم حکمتی داره ((=

نظرات 8 + ارسال نظر
فاطمه سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:55 ق.ظ

سلام مرمری

چه تفاهمی منم همچین ناخونایی دارم و به شدت عاشقشونم

منم عین تو یکیو دوس داشته باشم زیر چشمی دارمش اومد جلو گارد میگیرم خفن

منم عین تو ذره بین میزارم رو طرف یه درچه انحراف داشت از محور ایکس ها پرق می زنم یجاش میندازمش اونور.. میدونی که کجا

منم عین تو... نه قاطی شد من یه ماه زودتر از تو بدنیا اودم ...تیر ماه... ولی چرا انقد شبیه بودیم آیا

میگم مرجان صدف ناخوناتم سفیده!!!!!!!!!


راستی مرمر غذاتو بخور داره سرد میشه امور چقدم خوشمزه شده



نزنننننننننننننننننننننننن فرارررررررررررررررر

سلام نیشو (:
تو همزادمی نیشو فقط نمیدونم چرا یه ماه زودتر اومدی بیرون ((=

چی ؟ صدف ناخنام چیه دیگه ؟

اوف گشنه ام شد ((=

سولماز سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:31 ب.ظ http://razeman.blogsky.com

بین خانما این درد مشترکه عزیزم ... چند سالی بدفرم درگیرش بودم ... کم کم دارم بهتر میشم !!! ارواح عمه م !!!
ناخن چیز خوبیه ... کلا ! مخصوصا که خوش به صورت خود به خودی مانیکور بشه ...

این وسط بیشتر دلم به حال عمه ات سوخت ((:

ونوس سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:29 ب.ظ http://zendegimoon.blogsky.comz

سلام سلام
ناخونای من طفلکیا انقدر نازکن که هر چقدر ویتامین و کوفت میخورم فایده نداره.بلند میشن زودی میشکنن.منم تا یه حدی بیشتر نمیذارم بلند بشن.
عزیزم تو برای انتخاب فرد مقابلت باید مشکلات من و محمد رو میگذروندی.هر چند که فامیلش هنوز بی خیال ما نشدن.حالا برو قدر عافیت رو بدون.وگرنه خودم میام یادت میدم عافیت و غیر عافیت چیه.

دعوام کردی

ونوس سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:29 ب.ظ http://zendegimoon.blogsky.comz

به قول پسر خواهر محمد نازی نازی.دعوات نکردم که.گفتم بی دردسری بعضی وقتا این چیزارو داره دیگه.

هی میگم چرا شووَر تو کتم نمیره پس بگو دردسر داره

ناصر پنج‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:16 ق.ظ

الان اینایی که نوشتی رو پاکنویس کن ببینیم میتونیم چیزی ازش بفهمیم یا نه !
کار خوبی کردی زدی تو پرش ، به نظر من گزینه ی مناسبی برای تو نبود

آخه تو از کجا میفهمی گزینه مناسبی بود یا نبود ((=

ونوس پنج‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:21 ب.ظ http://zendegimoon.blogsky.comz

غذاتو بخور سرد شد!

حالا دِ بیا ((=

شاذه پنج‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:07 ب.ظ http://moon30.blogsky.com

والا من که از انتخاب شوهر گذشتم خدا رو شکر. ولی برای بقیه ی کارام همینجورم. مثلا می کوبم می بندم. همه ی خانواده رو آماده کنیم که مثلا بریم بیرون. همچین که شوهر و سه فروند کودک دم در به خط میشن من حسم تموم میشه! بعد اینا رو که نمیشه برگردوند! با یه حال زاری آماده میشم و همراشون میرم که دل سنگ برام آب میشه =))

تو کاملا برعکس مامانمی شاذه

ناصر شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:46 ق.ظ

حدس میزنم ( یکی از مزخرف ترین جوابای دنیا )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد