-
امیدواری الکلی
یکشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1399 12:39
در حال ضدعفونی کردن صفحه کلید ... سلام من دوباره برگش.. در حال ضدعفونی کردن موس و مانیتور ... تم با یه مشت اراج... در حال ضدعفونی کردن دست، دماغم میخاره ... یف تازه خوبین همگی؟ اصلا کو همگی! گذشت اون زمانی که قبل از نوشتن پست جدید، حداکثر ده نفر منتظر بودن یه چیزی بنویسم! الان که فقط منمو محلول الکی و کرونا! بعد قرنی...
-
امیدواری
یکشنبه 10 شهریورماه سال 1398 20:52
نه، خوشمان آمد! همون شنگولای ۱۲ سال پیش ورجه وورجه دارن هنوز، به نوشتن امیدوار شدم :) میخوام ببینم با اینهمه نوشتن، بالاخره یه نویسنده از توم درمیاد یا نه؟ خب تصمیممو هم رو کردم براتون. جونم براتون بگه چندسال پیش از اون تصمیم کبراها گرفتم! ایتکه کتاب بنویسم، میدونستم که هم کار آسونیه هم کار سخت! آسون از این لحاظ که...
-
از گور برگشته :)
سهشنبه 10 مهرماه سال 1397 23:26
یه زمانی نوشتن هر روزه، هم برام راحت بود هم بزرگترین دغدغه ام، و هم واقعا موضوعی مرتب پیش میومد که بیام درباره اش بنویسم. انگار ذهنم پر از موضوعات ناب دست اول بود که گاهی نمیدونستم کدومو انتخاب کنم. ولی الان؟ کویر خشک و خالی، اونقدر ذهنم خالیه که حالم از همین چند سطری هم که نوشتم بهم میخوره، انگار این انگشتها فقط عادت...
-
کات، بریم از اول
سهشنبه 27 مردادماه سال 1394 21:08
زنهای توی فیلمها و سریالهای ایرونی، علاوه بر نامزد یا شوهر خودشون یک شوهر زاپاس و بهتر از شوهر خودشونم دارن، ینی یکی همون نزدیکی ها زندگی میکنه که به محض به دَرَک واصل شدن شوهرشون، اون زاپاسه میاد میگیردشون :دی مثلا سریال "تنهایی لیلا"! شوهر لیلا مرده، بعد یکی به اسم لطیف که هم جسمش سالم تره هم خوش هیکل تره...
-
اون همسرش هست
پنجشنبه 22 مردادماه سال 1394 13:21
با قالب و فرم جدید بلاگ اسکای حال نمیکنم اصن :( سیستم قبلیش بهتر بود پست قبلی رو که اومدم بنویسم تا نیم ساعت دنبال اسم وبلاگم میگشتم. بنا به تجربیاتی که داریم آدم حس میکنه این تغییرات سالی فصلی هفته ای، بخاطر افت کمیت و کیفیت سرویس و افزایش بهای تمام شده خدمات ارائه شونده است :| مثل چیپس و پفک که پول رو واسه هوای...
-
باقلا با طعم پرتقال
پنجشنبه 8 مردادماه سال 1394 17:36
آهااااااااا خوبیه پستهایی که بعد قرنی می نویسم اینه که اونایی که غیبشون زده ظاهر میشن حتی مرده ها هم از زیر خاک میان بیرون ((= تا حالا شامپو خوردین ؟ من که خوردم یادمه تا قبل از کودکستان با مامان میرفتم حموم (: از حموم بدم نمیومد برخلاف بقیه بچه ها که حموم رفتن براشون حکم سلاخ خونه رو داره، من یکی زودتر از مامان وسط...
-
تِک پُست
سهشنبه 25 فروردینماه سال 1394 23:14
خب به کجا رسیدیم ؟ چی می گفتیم ؟ تو پست قبلی از چی گفتم ؟ آها از عمه (: می خواین دوباره از عمه بگم خُلقتون زهرماری بشه ؟ :دی نه حالا حیفه سال جدیده نذاریم نحسی وارد سال جدید بشه ((= یه زمانی وبلاگ می نوشتم روزانه آپ میکردم ایده از همه جا می رسید به ذهنم ولی الان ؟ بعد قرنی اومدم هر چی زور میزنم دستم رو کیبورد حرکت...
-
عمه گریز
یکشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1393 14:17
خدا نیاره براتون !!! اونروز اینورم عمه ام نشسته بود اونورم دختر اون یکی عمه ام ، تا آخرشو خودندین چی شد نه ؟ ((: بعد باور می کنین بحثمون رفت رو مدار فلسفه ، صحبت از فلسفه با شرکت عمه و دختر عمه فیلمی خوفناک در یک شب بی مهتاب طفلی من :( دیوونه ام کردن ، خودشون با هم مشکل داشتن اون که هیچ ، دیگه بر علیه منم الحق که خوب...
-
آدمای بیکار
چهارشنبه 6 شهریورماه سال 1392 08:51
آخ که این دوستمون هلاک شد بس "فوت فتیش" رو سرچ کرد و وبلاگ منو زیر و رو کرد ((= منظورم یکی از پستهای وبلاگمه ، نکنه هر موقع قانقاریا میگیردش این پست منو میخونه که ارضاء شه !!!! لازم شد ساعت سرچ کردنشو زیر نظر بگیرم ! باور کنین این پست تحریک آمیز نیست و به قصد دیگه ای نوشته شده ! باز مُرد اون یکی دوستمون که...
-
دماغ
یکشنبه 3 شهریورماه سال 1392 14:26
فرض کنین با مدیر شرکتی قرار کاری دارین وقتی میرسین دم اتاقش می بینین در اتاقش بازه ، میزنین به در اتاقش و صدا میزنین بازم می بینین کسی جواب نمیده ! سرک میکشین اون تو ، و نا گه با جناب مدیر انگشت به دماغ مواجه میشین که حسابی رفته تو فاز خدا وکیلی یه طوریتون نمیشه اسناد و مدارک رو از دست این بابا قبول کنین ؟! مدیر بی...
-
سلام
پنجشنبه 31 مردادماه سال 1392 23:58
نمیدونم چی شد که اومدم دوباره ، یهو دلم تنگ شد واسه نوشتن ! باور نمیکنین اما هر روز به خودم گفتم و میگم که دیگه امروز حتما می نویسم هر روز می نویسم بی وقفه می نویسم ، اما زندگی نمیذاره ! آها اینو بگم که همچنان سنگر مجردی رو چسبیدم و با قیمت و ارزش بالایی حاضرم ولش کنم ، با قیمت پایین نه نه تو رو خدا اصرار نکنین ((=...
-
اگه زنتون رئیستون بشه :دی
پنجشنبه 19 مردادماه سال 1391 12:19
اینو اتفاقی توی نت دیدم خیلی بامزه بود برام گفتم شما هم بخونین همچینی بی مزه نمونین Normal 0 false false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 طنز: اگه زن شما رئیس تان بشود، چه بلایی سرتان می آید؟! تا حالا پیش خودتان تصور کرده اید که اگر روزی زن شما ، در محل کارتان ، رئیس شما بشود ، چه عواقبی خواهد...
-
تجربه های ارزنده
دوشنبه 26 تیرماه سال 1391 00:25
توی این مدت چندین و چند سالی که کارمندم چیزایی برام عادت شده که من اون چیزا رو از عوارض کارمند بودن میدونم ! نمونه هاش : 1- همیشه و توی هر کاری عجله داری و دستپاچه میشی مخصوصا وقتی داری حاضر میشی از خونه بری بیرون ، حتی اگه دیرت نشده باشه ! مثلا امروز بعداز ظهر که میخواستم با عاطی و مستانه برم خیابون ، اومدم تاپمو...
-
گیگیلی شناگر
چهارشنبه 21 تیرماه سال 1391 12:30
امروز میخوام برم شنا ٬ مدتیه نرفتم استخر احساس میکنم هرچی قبلا یاد گرفتم فراموش کردم نشونیشم اینکه سه شب پشت سر هم خواب دیدم با ضریب هیجان ۲۰۰ درصد میپرم تو آب ولی شنا بلد نیستم و در حال غرق شدنم که از خواب میپرم !! آخرین باری که رفتم یه ماه پیش بود تا نیم ساعت اولشو از آب میترسیدم با اینکه میدونستم شنا بلدم ٬ فقط...
-
گیگیلیه بیش فعال
یکشنبه 11 تیرماه سال 1391 22:33
خب ! سه چهار تا هدف گنده منده دارم که به سلامتی استارت دوتاشو زدم در مورد اون سومی هم در حال بررسی و تحقیق یا به قول این انگلیسی ها پراب هستم که دارم به جاهای خوب خوبش میرسم و هرچی بیشتر جلو میرم بیشتر اعتماد به نفس و امیدواری پیدا میکنم !! اینا رو داشته باشین تا روزی که بیام همینجا از موفقیتهام بگم از اون پله های...
-
سرنوشت شوم گل نسا خانوم
جمعه 2 تیرماه سال 1391 01:26
چند روزی به دختر خانوم خوشکلی به نام گل نسا فکر میکردم و اینکه به چه سرنوشتی دچار شد ! میخوابیدم گل نسا تو خوابم بود بیدار میشدم گل نسا جلو چشَم بود خلاصه گل نسا اینجا گل نسا اونجا گل نسا همه جا :| این شد که تصمیم گرفتم درباره اش بنویسم بعد گفتم نه کلیپ بزنم بهتره ، اما دیدم کار میبره گفتم اقلکن اسلایدشو بزنم ! اولش...
-
همیاری
چهارشنبه 24 خردادماه سال 1391 00:19
از بس که ظرف نمیشورم دست به سیاه و سفید نمیزنم وقتی هم که میشورم مامان کلی ذوق میکنه یه دنیا ازم تشکر میکنه طفلی ((= نیست سال به سال نمیرم تو آشپزخونه (البته دور یخچال رو یه خیط قرمز بکشین ) واسه همین پروسه ظرف شستن من حتی اگه دو تا دونه لیوان باشه ، توسط اینجانب یک ساعت به طول می انجامدی امب !! چون نیم ساعت اولشو...
-
پست فنی
جمعه 19 خردادماه سال 1391 01:52
دیگه منو گیگیلی در بازیهای فیسبوکی خبره شدیم و مدالهای مختلفی رو کسب کردیم ، به قول یکی از دوستان که میگفت وقتی میام تو پیجت انگار دارم فیدهای یه قهرمان رو میخونم از بس خبرهای کسب مدالتو شر کردی ، مدال طلا ، نقره و برنز ، جنگ تن به تن با مانستر ها ، الین ، ایپ ، گرگ ، همه اینها افتخاراتی هست که توی این مدت چهار پنج...
-
گیگیلی در زورخانه
دوشنبه 15 خردادماه سال 1391 18:01
امروز 15 خرداد مصادف با 13 رجب ، تولد حضرت علی ، روز پدر ، روز مرد رو نه فقط به مردای ایرونی که به همه مردای دنیا تبریک میگم ! بیشتر خواشتم از این طریق به بابام تبریک گفته باشم و بگم دوشتش دارم که اینم ژپلشک !! فهمیدم بابام اشلا اینجا رو نمیخونه اشلا هیشکدوم از اعضای خونواده ام اینجا رو نمیخونه ، شاید فقط شیوا اینجا...
-
آقا پلیسه
یکشنبه 14 خردادماه سال 1391 00:35
با عجله داشتم میرفتم بیرون دیرم شده بود ، به در حیاط که رسیدم صدای مامان رو شنیدم انگاری بدو بدو اومده بود دنبالم دم در ساختمون واساده بود هی صدام میزد ! همونجوری که نور تو چشَم بود سایه روشن میدیدمش پرسیدم چیه مامان ؟ گفت : بیا کیفتو بردار ، گواهیت باهات نیست یه وخ جریمه ات میکنن ! گفتم : گُه میخورن .... در رو بستم...
-
شخصیت شناسی
جمعه 12 خردادماه سال 1391 00:46
انواع و اقسام رونشناسی ها توی سایتهای علمی سرگرمی فرهنگی ادبیاتی سینمایی و از همه مهمتر ت..خ...ی تخیلی یافت میشه ، خوبِ خوب که بگردی ای بسا روانشناسی ر..دن حتی گ...و...دن هم پیدا بشه ، چه فرقی میکنه ، وقتی بگردین و پیدا نشه از اونجاییکه حجم سرچ و تقاضا میره بالا مهندسین محترم این چند قلم رو هم اضاف میکنن ! یکی از همین...
-
مکالمه یه توت فرنگی با یه هویج
چهارشنبه 10 خردادماه سال 1391 10:16
مورچه ها خیلی پررو و وحشی شدن ، دیده بودیم دور غذا و چیزای شیرین جمع بشن ولی دیگه فلفل و نمک و زردچوبه معمولا از دستشون در امان بودن ! دیروزم که دیگه شورشو درآوردن به اتفاق فک و فامیل دور یه کفگیر سور گرفته بودن ، کفگیری که تازه شسته و خشک شده بود !! جدیدا قانون زندگی مورچه ها عوض شده ؟ یا کفگیرا رو از شکر میسازن ؟ یا...
-
سورپرایزد
یکشنبه 7 خردادماه سال 1391 01:00
الان ساعت 12 است خب ؟ بعد من غروب تا حالا وضو گرفتم هنوز نماز نخوندم ، ینی از وقتی وضو گرفتم بیشتر از صد بار تصمیم گرفتم بخونم ولی اراده نکردم ! جالب اینجاست که وقتی هم حوصله ام میشه نماز بخونم تنبلیم میاد وضو بگیرم !!! آخرش خودمم نفهمیدم وضو گرفتن برام سخته یا نماز خوندن ؟! در هر دو حالت ینی چه با وضو چه بی وضو نماز...
-
شرمنده اخلاق ورزشی گراهام بل
جمعه 5 خردادماه سال 1391 02:12
من آدم رکی هستم با کسی هم رودرواسی ندارم ولی به تلفن که میرسم ادبم گل میکنه در حد استاد ادبیات !! در مورد تلفن زدن و تلفن جواب دادن قوانین خاص خودمو دارم یکیش اینه که تماس گیرنده باید به صحبت تلفنی خاتمه بده نه اونی که مورد تماس واقع شده ، خوش ندارم به تماس گیرنده بگم کاری برام پیش اومده بعدا خودم باهات تماس میگیرم...
-
ویبره
سهشنبه 2 خردادماه سال 1391 01:01
از این بابت خیلی خوشحالم که ناخنهام مانیکور نمیخواد خودش بلند میشه بعد به یه اندازه ای که میرسه دو طرفش کمی گرد میشه به سمت پایین ، هر کی میبینه فکر میکنه 24 ساعت دارم سوهان میزنمشون وقتی ام میپرسه ست مانیکورت مارکش چیه و میگم اصلا حواسم به ناخنام نیس چه برسه به اینکه مانیکورشون کنم باور نمیکنه . نفهمیدم چی شد از...
-
غذاتو بخور سرد شد
یکشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1391 09:35
دو روزه معده درد دارم از شانس بد منم این دو روزه خونواده محترم گفتگوی تمدنها رو عدل گذاشتن سر ناهار و شام .. معده منم حساس اگه با عصبانیت یا حرص یا استرس یا حتی با فکر مشغول غذا بخورم درد میگیره هر چی هم سعی میکنم بحثشونو منحرف کنم منحرف بشو نیستن که نیستن هی میخوام ببرمشون جاده خاکی هی شیوا آسفالت میکشه ، دقیقا...
-
مودب باش
جمعه 29 اردیبهشتماه سال 1391 20:57
دو چیز با هم نمیخونه ینی دو چیز تو ما هست که متضادن : اصولا ما ایرونی ها اهل تعارف هستیم اساسی .. تو دنیا هم معروف شدیم واسه تعارفی بودنمون ولی توی رانندگی قضیه فرق میکنه ، هر کی میخواد از اون یکی جلو بزنه ، اگه توی تعارفات مردا زورکی قبول کردن که خانوما مقدمن و حتی خیلی هاشون با کراهت ادای جنتلمنا رو در میارن ، توی...
-
بی اعصاب
پنجشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1391 00:06
من اصلا نمیفهمم چرا مدام تصور میکنم یه هنرپیشه معروف شدم بعد توی یه فیلمی با یه بچه پررو دعوام میشه یقه اشو میگیرم هُلش میدم میچسبونمش به دیوارو محکم میزنم تو گوشش .. باور کن گیرت بیارم جدی جدی میزنمت .. میزنمتا ؟ شهروند و نیش نیش و ناصر و پ.نون شک نکنین که خطابم به خود خودتون بود ((= از یکی خوشم نمیاد اصلا ، مدتی بود...
-
باغ وحش
چهارشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1391 21:50
منو دوستای قدیمی وبلاگ نویسم دقیقا مث جن هستیم و بسم ا... ! میگن دل به دل راه داره خب ؟ آره منم میگم ولی فکر کنم دل ما سر و ته اش بهم راه داره ، واسه همینه که برگشتن من به نوشتن مصادف میشه با رفتن دوستام از نوشتن (: دیروز میخواستم با شیوا برم بیرون ، من زودتر حاضر شدم رفتم ماشینو از پارک بیارم بیرون ، پروسه روشن کردن...
-
بچه خوف باشین همیشه
پنجشنبه 31 فروردینماه سال 1391 23:01
یعنی 4 ماه دیگه رمضونه ؟ زود زود میگذره یا به من خیلی خوش میگذره ؟ خب گفتم رمضون ، یه یادی هم کرده باشیم از اون صف طویلی که پارسال ، شب قبل از عید فطر ، توی داروخونه جلوی ویترین ک...ان...دوم فروشی بود و من حدود نیم ساعت معطل شدم تا بالاخره دختر زشته منو دید .. توصیه میکنم امسال اگه لازمه برین داروخونه ، شب قبل از عید...