گیگیلی شناگر

امروز میخوام برم شنا ٬ مدتیه نرفتم استخر احساس میکنم هرچی قبلا یاد گرفتم فراموش کردم نشونیشم اینکه سه شب پشت سر هم خواب دیدم با ضریب هیجان ۲۰۰ درصد میپرم تو آب ولی شنا بلد نیستم و در حال غرق شدنم که از خواب میپرم !! آخرین باری که رفتم یه ماه پیش بود تا نیم ساعت اولشو از آب میترسیدم با اینکه میدونستم شنا بلدم  ٬ فقط سرمو میبردم زیر آب نفسمو میدادم بیرون میومدم بالا ! یکی بهم گفت زیر آب رو دید میزنی چیزی گم کردی ؟! گفتم نه دارم از اون زیر نظاره میکنم کسی به کسی آزار جنسی نرسونه ((= دیگه بعد از نیم ساعت خودمو سپردم بدست امواج ( تصور کن وقتی ۶۰ نفر تو آب دست و پا بزنن ٬ ۱۰ نفر هم از بالا شیرجه بیان فقط باید به فکر این باشی خودتو از چنگ موجها دربیاری دیگه شنا منا به کارت نمیاد ) همینجور شنا کنان مسیر رو طی میکردم تقریبا به اون وسطاش رسیده بودم که حس کردم سنگین شدم هر چی کرال میزنم نمیرم جلو ٬ انگار یکی منو گرفته بود ٬ بعدش متوجه شدم مایوم داره به سمت پایین کش میره !! یا ابالفضل !! اینجا که مختلط نیس دیپلماتی هم که در کار نیست کیه که ول کن نیست ؟!! بزور خودمو رسوندم به دیواره ها برگشتم ببینم چه خبره که دیدم دوستم عاطی و یکی دیگه از خنده ریسه میرن !! تازه فهمیدم بند مایوم به گیره بینی یکی دیگه گیر کرده بعد اون هر چی سعی کرده بازش کنه نشده همین دیگه ترافیک سنگین این چیزا رو هم داره ، داری شنا میکنی یهو یکی مث کوسه از کنار پات یکی از وسط پات یکی از بالای پات رد میشه !! رو آب شناوری کمی به خودت استراحت بدی یهو یکی از بالا شیرجه میاد وسط شیکمت !! میخوای شیرجه بزنی باید ۲ ساعت وایسی اون بالا مواظب باشی رو سر و کله کسی نپری ٬ اصلا یه وعضی !! یکی دو بارم وسط آب با شناگرای دیگه تصادف کردم که داشت منجر به مرگشون میشد  

 

نتیجه اخلاقی : صد بار گفتم ناشی ها رو نباید تو استخر راه بدن 

گیگیلیه بیش فعال

خب ! سه چهار تا هدف گنده منده دارم که به سلامتی استارت دوتاشو زدم در مورد اون سومی هم در حال بررسی و تحقیق یا به قول این انگلیسی ها پراب هستم که دارم به جاهای خوب خوبش میرسم و هرچی بیشتر جلو میرم بیشتر اعتماد به نفس و امیدواری پیدا میکنم !! اینا رو داشته باشین تا روزی که بیام همینجا از موفقیتهام بگم از اون پله های ترقی که دارم دونه دونه ازشون بالا میرم :دی کاملا جدی هستم و هیشکی حق نداره بخنده !! این وسط مسطا هم قربون مامان گلم میرم که از همیشه بیشتر پشتمه و همه جوره ساپورتم میکنه !!! میدونم مامانی که وقتی به این مسافرتهای یک روزه گاه و بیگاهم میرم بدجوری نگرانم میشی و صد البته دلت خییییلی برام تنگ میشه بس که تو خونه زیادی شلوغم مامانی باور کن وقتی ازت دور میشم نه دل پیچه میگیرم نه سرم درد میکنه پس اینهمه کیف منو پر از قرص و داروهای خونگی نکن :( به جان خودم نه سردم میشه نه گرمم میشه ، نه دل ضعفه میگیرم نه فشارم میاد پایین از گشنگی ، اصلا وقتی شماها باهام نیستین اشتهایی هم ندارم که چیزی بخورم !! نمونه اش همین دو هفته پیش که رفتم اصفهان ، واسه صبحونه رفتم کافی شاپ هتل کباب فرانسه سفارش دادم با یه فنجون قهوه ترک !!! خدا وکیلی نیم متر مربع بیشتر وسعت داشت حتی نصفشم نتونستم بخورم ، مطمئنم وقتی پا شدم اومدم بیرون چشای گارسونش با دیدن نصف بیشتر غذام که رو میز گذاشته بودم هاج و واج مونده ! ولی قهوه امو دوست داشتما دوتا دیگه هم سفارش دادم ((= مث روز برام روشنه که الان اون گارسون شیکه فهمیده چه خلی هستم تقصیری نداری مامان جان ! تقصیر از این دخترته که زیادی فعاله و جنب و جوش داره نمیتونه یه جا بمونه به قول خودت عروسک فنری ام !! .... اصلا نمیفهمم چرا این چیزا رو اینجا می نویسم وقتی اینا رو نمیخونین شاید واسه اینه که همه چیزا رو نمیتونم مستقیما به خودت بگم بلکه دلت بشکنه !! باشه هرچی میخوای بذار تو کیفم من که نمیخورمشون


نتیجه اخلاقی : از بس احسان خواجه امیری رو گوش دادم هلاک شدم فکر کنم ترانه هاشو بیشتر از خودش توی آرشیوم دارم ((=