اگه زنتون رئیستون بشه :دی

اینو اتفاقی توی نت دیدم خیلی بامزه بود برام گفتم شما هم بخونین همچینی بی مزه نمونین


طنز: اگه زن شما رئیس تان بشود، چه بلایی سرتان می آید؟!


 

تا حالا پیش خودتان تصور کرده اید که اگر روزی زن شما ، در محل کارتان ، رئیس شما بشود ، چه عواقبی خواهد داشت ؟
اگر مایلید تا گوشه ای از عواقب شوم این وضعیت را دریابید ، این مطلب را تا آخر ، به دقت مطالعه کنید !

اگر یکروز ، چند ساعت دیر به محل کارتان برسید ...
واکنش همسر/رئیس شما : این چه موقع اومدن به سر کاره ؟ می دونی ساعت چنده ؟ چرا اینقدر دیر اومدی ؟ چیکار می کردی ؟ کجا بودی ؟ با کی بودی ؟ نکنه یه زن دیگه گرفتی ؟! خائن ! این چوب دستی من کجاست ؟! دیگه حق نداری پاتو نه توی خونه و نه تو اداره بذاری !


اگر یکروز از ارباب رجوع ، زیر میزی یا همان رشوه ، دریافت کنید ...
واکنش همسر/رئیس شما : این چه کاری بود که تو کردی ؟ چرا این کار رو کردی ؟ مگه حقوق خودت برات کافی نبود ؟ مگه خرج و مخارجت در ماه چقدره ؟ چرا خرجت اینقدر رفته بالا ؟ نکنه یه زن دیگه گرفتی ؟! خائن ! این چوب دستی من کجاست ؟! دیگه حق نداری پاتو نه توی خونه و نه تو اداره بذاری !


اگر یکروز ، تقاضای چند روز مرخصی نمایید ...
واکنش همسر/رئیس شما : چرا تقاضای مرخصی کردی ؟ دیگه چه اتفاقی برات افتاده ؟ جایی می خوای بری ؟ کجا می خوای بری ؟ چرا می خوای بری ؟ با کی می خوای بری ؟ نکنه یه زن دیگه گرفتی ؟! خائن ! این چوب دستی من کجاست ؟! دیگه حق نداری پاتو نه توی خونه و نه تو اداره بذاری !


اگر یکروز در پرونده هایی که زیر دست شماست ، اشتباهی رخ دهد ...
واکنش همسر/رئیس شما : چرا این اشتباه رو مرتکب شدی ؟ چرا توی کارت دقت نکردی ؟ چرا چند وقته که بی دقت شدی ؟ چرا اینقدر حواست پرته ؟ انگار که فکر و ذکرت یه جای دیگست ؟ حواست کجاست ؟ هوش و حواست پیش کیه ؟ به کی داشتی فکر می کردی ؟ نکنه یه زن دیگه گرفتی ؟! خائن ! این چوب دستی من کجاست ؟! دیگه حق نداری پاتو نه توی خونه و نه تو اداره بذاری !


اگر یکروز ، بعنوان کارمند نمونه اداره معرفی شوید ...
واکنش همسر/رئیس شما : از صمیم قلب بهت تبریک می گم . تو بعنوان کارمند نمونه شناخته شدی . حالا بگو ببینم ، چی شد که یکدفعه اینقدر عوض شدی ؟ چی باعث شده که اینقدر خوب کار کنی ؟ انگیزت برای خوب کار کردن چی بوده ؟ مشوقت کی بوده ؟ نکنه یه زن دیگه گرفتی ؟! خائن ! این چوب دستی من کجاست ؟! دیگه حق نداری پاتو نه توی خونه و نه تو اداره بذاری !


اگر یکروز بخواهید از کارتان استعفا دهید ...
واکنش همسر/رئیس شما : چرا می خوای استعفا بدی ؟ مگه اتفاقی افتاده ؟ پس مخارج زندگی رو چطوری می خوای تامین کنی ؟ مگه شغل بهتری پیدا کردی ؟ چه شغلی ؟ کی برات پیدا کرده ؟ نکنه یه زن دیگه گرفتی ؟! خائن ! این چوب دستی من کجاست ؟! دیگه حق نداری پاتو نه توی خونه و نه تو اداره بذاری !

امیدوارم که با خواندن این مطلب ، به عمق فاجعه پی برده باشید ! پس به شما توصیه می شود که یا زوجه ای که رئیس باشد اختیار نکنید ، یا نگذارید که خانومتان رئیس شما بشود ، و یا اگر هم یک زمانی خدایی نا کرده ، روم به دیوار ، خانوم شما رئیستان شد ، سریعا و بدون هیچگونه معطلی ، از محل اداره متواری شوید و به دنبال یک شغل دیگر بروید

تجربه های ارزنده

توی این مدت چندین و چند سالی که کارمندم چیزایی برام عادت شده که من اون چیزا رو از عوارض کارمند بودن میدونم ! نمونه هاش :

1- همیشه و توی هر کاری عجله داری و دستپاچه میشی مخصوصا وقتی داری حاضر میشی از خونه بری بیرون ، حتی اگه دیرت نشده باشه ! مثلا امروز بعداز ظهر که میخواستم با عاطی و مستانه برم خیابون ، اومدم تاپمو بپوشم بعد دیدم هر چی زور میزنم تنم نمیره سرم نمیره تو یقه اش !! در حال زور زدن بودم که یه حفره بزرگی سمت راست صورتم نمایان شد و همه اتاقمو میتونستم از توش تماشا کنم تازه فهمیدم که دارم سرمو بزور می چپونم تو آستینم

2- توی کیف دستیت از شیر مرغ گرفته تا جون آدمیزاد پیدا میشه ! 

3- همیشه همیشه یکی دو روز قبل از اون تاریخی که حقوقت به حسابت واریز میشه ، یه خرج گنده میافته رو دستت که فاتحه کل اون حقوقت با یه چیزی اضافه تر خونده است !

4- اونقدر وقتت پره که از گردگیری اتاقت و وسایلاش غافل میشی ، بعد یه روز صبح که از خواب پا میشی میای جلو آینه ، میبینی خودتو توش شفاف تر میبینی ، وسایلات جابجا شده و میزت برق میزنه !! دور و برتو نگاه میکنی متوجه میشی اتاقتم برق میزنه و هوا صاف تر و زلالتر شده ، کمی به خودت میای ، بععععععلهههههه !! اونقدر گیج و منگ بودی که وقتی دیشبش از یللی تللی با دوستات اومدی خونه ، متوجه نشدی مامان گلت اتاقتو برات تمیز کرده 

5- اونروزایی که توی شرکت کار چندان مهمی نداری ، اذون صبح بیداری ! عوضش روزایی که توی شرکت یه عالمه کار ریخته سرت و از روز قبلش میدونستی امروز کار مهمی داری ، یا ساعتت رو اشتباهی کوک کردی یا اصلا کوک نکردی یا باتریش تموم شده یا انقدر گیج خوابی که صدای تیک تیک ساعت رو نشنیدی و دیر از خواب پا میشی !

6- تازه اون روزی هم که دیر از خواب پا شدی ، عجله داری دیگه ، از بدشانسی آستین مانتوت بدجوری به چوب لباسی پیچ خورده تو هم هر چی میکشیش در نمیاد یهو چوب لباسیت با همه لباسای روش پخش زمین میشه گوشه اش میخوره رو شست پات و اونروز همه آدمای توی مسیر هر روزه ات تعجب میکنن که چرا مث روزای دیگه با ماشینت غیغاژ نمیری ( چون شست پات درد میکنه زیاد نمیتونی رو پدال گاز فشار بیاری )

7- تمام موارد بالا از تجربیات شخصی خودمه ، شمام اگه تجربه ای دارین در اختیار ما بگذارین بخل نورزین


نتیجه اخلاقی : یه معجونی درست کردم یه قاشقشو خوردم از دماغم داره در میاد الان