شرمنده اخلاق ورزشی گراهام بل

من آدم رکی هستم با کسی هم رودرواسی ندارم ولی به تلفن که میرسم ادبم گل میکنه در حد استاد ادبیات !! در مورد تلفن زدن و تلفن جواب دادن قوانین خاص خودمو دارم یکیش اینه که تماس گیرنده باید به صحبت تلفنی خاتمه بده نه اونی که مورد تماس واقع شده ، خوش ندارم به تماس گیرنده بگم کاری برام پیش اومده بعدا خودم باهات تماس میگیرم مخصوصا اگه این تقاضا یه ثانیه بعد از سلام کردن باشه خوشمم نمیاد کسی این رفتار رو با من داشته باشه ، تماس تلفنی زمانی صورت بگیره که آدم کار مهمی داره یا اگه واسه احوالپرسی باشه فقط 3 دقیقه ، و چندتا بند دیگه که متعاقبا اعلام میشه (: حالا بعضی وقتا گیر آدمایی میافتم که مکالمه کوتاهشون کم کمش نیم ساعت طول میکشه منم کاری برام پیش اومده که باید تلفن رو هر چه زودتر قطع کنم اما نمیکنم (واسه چراش رجوع شود به بند 1 ) تنها راهی که به ذهنم میرسه اینه که از هر چی گفت و هر چی پرسید من فقط بگم آره یا نه فوقش دیگه بگم حق با شماست ، دیگه توضیحات اضافه ندم که بحث طولانی تر بشه ولی طرف از رو نمیره و مدام ازم میپرسه چرا حس و حال نداری از چیزی ناراحتی و شروع میکنه به مشاوره دادن :( بعد دعوام میکنن که چرا تلفن جواب نمیدی وقتی همه ما دستمون بنده ! خب من از تلفن واسه همین چیزاش می ترسم ، واسه همیناست که بیشتر وقتا موبایلم رو سایلنته یا اگه نباشه جواب نمیدم ، بارها اتفاق افتاده که موبایلم شارژ نداشته خاموش مونده و من متوجه نشدم وقتی روشن میکنم میبینم کلی میسکال و اس دارم ((= حالا با این اوصاف وقتی کاری بهم محول میکنن ازم توقع دارن که با اس ام اس کارا رو رفع رجوع کنم !!! به نظر شما چه اعتباری به من هست ؟ اونم من که اگه مثَل اون توپی باشم که به سر طنابی وصله و موبایل مثل اون نقطه ثابتی باشه که سر دیگه طناب بهش محکم وصل شده ، و منو حول موبایل بچرخونن با نیروی گریز از مرکز از موبایل فاصله میگیرم ! موبایل پارامتر متغیره میتونه به جاش تلفن ثابت و تلگرافم باشه :ا


مدتیه پاک گیج شدم مثلا قرص رو بدون آب قورت میدم و دلیلش هم اینه که تازگیا اول آب میریزم تو لیوان بعد میرم سراغ قرص ، حالا تا لیوان آب رو برداشتم سر کشیدم بعد که میام سراغ قرصها دیگه جا ندارم دوباره آب بخورم و قرص رو بزور قورت میدم :| یا مثلا دو روز پیش که سوار ماشین شدم برم شرکت خواستم کلاچ رو فشار بدم دیدم پام بهش نمیرسه (عادت دارم با نوک کفشم فشارش بدم ) بعد متوجه شدم دمپایی پوشیدم اومدم تو کفشمو بپوشم یه لنگه اشو پیدا نمیکردم تازه بعد از ده دقیقه گشتن فهمیدم یه لنگه اش تو دستمه :دی واسه همین شیوا تازگیا منو لیلی صدا میکنه ((=


نتیجه اخلاقی : توی شرایطی این پست رو نوشتم که شیوا توی اتاقش داره ویندوز نصب میکنه و دقیقه ای یه بار میپرسه بزنم نکست ؟ بیا ، بیا بیا ، و منم مجبور میشم برم و برگردم 2 دوخط بنویسم ..

ویبره

از این بابت خیلی خوشحالم که ناخنهام مانیکور نمیخواد خودش بلند میشه بعد به یه اندازه ای که میرسه دو طرفش کمی گرد میشه به سمت پایین ، هر کی میبینه فکر میکنه 24 ساعت دارم سوهان میزنمشون وقتی ام میپرسه ست مانیکورت مارکش چیه و میگم اصلا حواسم به ناخنام نیس چه برسه به اینکه مانیکورشون کنم باور نمیکنه . نفهمیدم چی شد  از ناخنم براتون گفتم شاید واسه این بود که چند ثانیه قبل از نوشتن به انگشتام نگاه میکردم و مردد بودم بنویسم یا نه .. چند وقت پیش از یکی خوشم میومد و با اون رفتار و متانتی که داشت یقین داشتم میتونه همون مرد رویایی من باشه وقتی هم اونو با پارامترهایی که مد نظرمه مطابقت میدادم ، از محور ایکس ها فاصله چندانی نمیگرفت ! فکرم بیشتر به این دلیل مشغولش بود که حس میکردم همه جوره حواسش به منه و  کنجکاو شده منو بیشتر بشناسه هر چند منم بدم نمیومد شناخت بیشتری ازش داشته باشم از طرفی نمیتونستم مث اون راحت باشم و کنجکاویمو بروز بدم شایدم اون اندک فاصله اش از محور افقی برام مهم بوده ! به هر حال وقتی از طریق یکی از دوستان نزدیک بهم فهموند که حسم بهم اشتباه نمیگه عصبانی شدم و حس کردم ازش بدم میاد .. این بار اولی نیست که همچین حسی بهم دست میده هر بار یکی ذهنمو درگیر خودش کرده و همینکه پا پیش گذاشته بدجوری تیر تو پر شده ! باز یادمه یکی که حسابی تابلو بود دوسم داره و منم حس خوبی نسبت بهش داشتم حتی مامانم اینو حس کرده بود ، یه روز صاف تو چشم نگاه کرد و گفت دوسم داره اما من خر زدم تو پرش :|  نه دیگه مشاوره ندین خودم فهمیدم حالم زیاد خوب نیس ((: فکر که میکنم میفهمم حس رز در مورد نامزدش و جک پر بی راه نبوده ! یحتمل مشکل منو داشته ! اصولا آدمایی مث ما دوس داریم واسه به دست آوردن چیزی مبارزه کنیم بجنگیم درگیر باشیم اما اگه اون چیز خودش با پای خودش بیاد تو دستمون بطرز ناگهانی انگیزه امون محو و نابود میشه . یه موضوعی هم هست و اون اینکه در مورد زن متولد مرداد خطاب به مردا نوشتن خیلی سخته که بتونین دل یه زن متولد مرداد ماه رو بدست بیارین ، اگه بعد از کلی تلاش یه نگاهی بهتون انداخت کلاهتونو بندازین آسمون هفتم ((= نمیدونم باید گریه کنم یا بخندم که این خصلت در من این اندازه پررنگه با ضریب حساسیت 100 درصد !!! الانم در عجبم چطور از ناخنهام رسیدم به ستاره شناسی


نتیجه اخلاقی : شاید روحیه حساسی دارم شاید زیادی رفتارها رو زیر ذره بین میبرم شاید واسه همیناست که گاهی به خاطر یه حرف نسنجیده یا یه خنده نابجا یا یه حرکت بی مورد بعضی آدما توی یه جمع ، زود از چشمم میافتن و شایدم به خاطر همین حساسیتها و ریز شدنهاست که مردا همیشه تو ذوقمن و بالاخره داشتن ناخن بلند هم حکمتی داره ((=