-
پر ترانه
پنجشنبه 9 اسفندماه سال 1386 23:05
به یه بازیه خیلی خیلی ملوس دعوت شدم یهنی دعوت نشده بودم ! وقتی این بازی رو توی وبلاگ شاذه جونی دیدم عاشقش شدم به آخراش که می رسیدم توی دلم خدا خدا میکردم شاذه منو هم دعوت کرده باشه ولی هیشکیو ندعوتیده بود بههد با لب و لوچه آویزون و خیلی مهربون و خوش اخلاق به شاذه گفتم کسی رو نمی دعوتی حتی منو گیگیلیو ؟ اونوخ توی پست...
-
وااااااااااااااااااااا
سهشنبه 7 اسفندماه سال 1386 20:27
من امروز ....... میدونین .......... من .......... من ...................... واسه اولین بار بود که وقتی سره یه موضوعه کاری از دست معاونمون خیلی عصبانی شدمو سرش داد کشیدمو اعتراض کردم باهام یکی به دو نکرد و لام تا کام هیچی نگفت ! البته حقم داشتم عصبانی بشم چون تقصیره اون بود و یه جایی رو اشتباه کرده بود حالیشم نبود ،...
-
دیگه چه خبر ؟
شنبه 4 اسفندماه سال 1386 19:35
دیشب تلفنی داشتم با دوستم حرف میزدم از اونورم مامان و بابا با هم حرف میزدن ، البته حواسم به تلویزیونم بود !! حسن گلاب داشت ... شیده پشت خط بود برنامه می ریختیم امروز صبح من یه ساعت مرخصی بگیرم با هم بریم جایی ، گفتم صبر کن ببینم بحث مامان اینا به کجا رسید ! برگشتم به بابا گفتم : اگه وقت نمیکنی واسه خرید بسپرش به من...
-
هرکی تیتر زدن رو اختراع کرد ایشاا... ، ایشاا...
پنجشنبه 2 اسفندماه سال 1386 22:02
یه آقایی (اون آقا غول غولکه نه ها ! یکی دیگه ) میاد شرکتمون ، یعنی با شرکت ما گاهی معامله داره . از لحاظ سایز و قد و قواره با عَموم مو نمیزنه در حالیکه نه صداش مثل صدای عمومه نه رنگ پوستش و نه موهاش ولی وقتی میبینمش خیلی عجیب یاد عموم میافتم .. واسه خودم دو دلیل موجه دارم ! یکی اینکه قیافه اش و رنگ پوست و موهاش مثل...
-
رعد و برق پارسال ، بارون امسال
سهشنبه 30 بهمنماه سال 1386 22:11
امشب شام که خوردم از بس غذاش چرب و چیلی بود یه آن حس کردم از نوک موهام تا نوک پام آتیش گرفته ، دلم یه نوشیدنی خنکککک میخواست .. زمستونه ؟ خب باشه عوضش لایه ازن سوراخ شده این هوااااااااا .. اومدم آشپزخونه شربت پرتقال درست کنم با اون پودره پرتقالی چی بود اسمش ؟ آهان ! فوستر کلارکس .. من از این پودره خیلی خوشم میاد حتی...
-
روزی که مفید شدیم
یکشنبه 28 بهمنماه سال 1386 19:26
عمه ام یکی از قرصهاشو اشتباهی مصرف کرده بود تقریبا ۴۸ ساعت یعنی از دیروز تا امروز بیمارستان بستری بود .. لکه های کبود روی پوستش بود که اولش من فکر کردم شاید پلاکتش اومده پایین ، به پرستاره گفتم : چی چیه عمه ام اومده پایین ؟ بهم گفت : هیچیش نیومده پایین عوضش یه چیزیش زده بالا !! اینو که گفت دوتایی زدیم زیر خنده ... بعد...
-
بچه ها من دخترم یار کار مادرم
جمعه 26 بهمنماه سال 1386 18:33
امروز اومدم مثلا محض خاطر یه بارم شده به مامی کمک کنم مث بچه آدم ! می خواست خلال سیب زمینی تفت بده گفتم مامی بسپرش به گیگیلی ! من نمیدونم چرا از هرچی چربیه بدم میاد وقتی دستام چرب باشه احساس میکنم یه قابلمه روغن ریختن رو کله امو نمیتونم نفس بکشم (ربط پنجه دست و کله و دماغ رو خودتون پیدا کنین ، به من چه اصن ) .. واسه...
-
همه فن حریف
چهارشنبه 24 بهمنماه سال 1386 21:30
دلم خوش بود ۲۲ بهمن تعطیله ، تخت میگیرم میخوابم تلافیه همه بی خوابی ها رو در میارم ! ولی دیگه خبر نداشتم که بابا رسیدگی به همه کارای خونه رو گذاشته واسه همین روز !! کله صبح با صدای خفن وحشتناکی از خواب پریدم انگاری توی کارگاهه آهنگری خوابیده بودم غیژژژژژژژژژژژژژژژژژ دنگ دنگ دنگ ، پاشدم ببینم چه خبره ، دیدم بعععله بابا...
-
دختری دارم شاه نداره
دوشنبه 22 بهمنماه سال 1386 22:34
داشتم دنبال متن یه آهنگی میگشتم که براتون بذارم توی وبلاگم ، چشمم به یه عکسی از شهربازی افتاد و وسایلاش ، ییهو یاد یه چیزی افتادم ! یادمه یازده ساله ام بود یه عصر جمعه منو سعید به بابا اصرار کردیم ما رو ببره شهر بازی ، حالا اونم کی ؟ دقیقا روز تاسوعا !! هی بابا میگفت شهربازی تعطیله تازه بازم که باشه ناجوره که پاشم شما...
-
پیتزا مخلوط
شنبه 20 بهمنماه سال 1386 18:59
امروز صبح حسابی مشغول کار بودم که محمد پسر عموم یه اس ام اس بهم زد متن اس ام اسش هم این بود : مرجان من گوشیمو گم کردم ! شماره همراهمو بگیر تا صدای گوشیمو بشنوم بفهمم کجا گذاشتمش ! منم خوشحال از این بابت که با تماس تلفنی کمک بزرگی در حق یه بشر میکنم ، تماس برقرار کردم و صبر کردم خوب زنگ بخوره تا فرصت پیدا کردنه گوشیشو...
-
مارمولکه بی ادب
پنجشنبه 18 بهمنماه سال 1386 15:40
کدومتون گفتین که جریمه دیر رفتنم باید این باشه که یک روز تمام توی اتاق معاون کار کنم ؟ آهان تو بودی مسعودی آره ؟ میکشمت ! دو روزه مثل خر افتادیم روی دفتر و دستک ، حسابها رو چک میکنیم ، حالا این معاونه مارمولک از کله صبح میاد توی اتاقم هی میگه تو از رو حسابها بخون من چک کنم و یادداشت کنم ! اولش گفتم گولش بزنم ۶۰ تا در...
-
هرکی حرص بخوره گوشتاش میریزه فقط استخونهاش میمونه !
سهشنبه 16 بهمنماه سال 1386 18:28
من دوباره هندی شدم ... یه غلطی کردم ماسک نشاسته زدم به صورتم , حالا یه جوش گنده وسط ابروهام در اومده ! میگم کاش از فردا ساری میپوشیدم میرفتم سر کار یه حلقه هم آویزون دماغم میکردم .. ولی نه ! این ریختی برم بیرون یهو میبینی سر و کله دلیپ کمار پیدا شد بعدم دنباله ساریم رو میگیره میبنده به کمرش منو دور آتیش میچرخونه به...
-
آی کیف میده لالا
شنبه 13 بهمنماه سال 1386 22:58
میدونین چی برام مرگه ؟ از خواب بیدار شدن .. من اگه خوابیدم دیگه بیدار کردنم کار پدر حضرت فیله ! اولش که ملت کلی مکافات میکشن تا بیدار شم حالا که چشمامو باز کردم تنبلیم میاد پاشم هی میگم خب خب ، بیدارم ، اینجوری گولشون میزنم ... اگه ساعت کوک کنم بازم فرقی نمیکنه ، خاموشش میکنم میگیرم می خوابم . بعضی وقتا ساعتمو بالا...
-
یاد
چهارشنبه 10 بهمنماه سال 1386 23:49
اون روزا ما دلی داشتیم واسه مردن جونی داشتیم واسه بردن کسی بودیم کاری داشتیم پاییز و بهاری داشتیم تو سرا ما سری داشتیم عشقی و دلبری داشتیم ... همین که شروع کردم به نوشتن ، ناخودآگاه این آهنگ اومد توی ذهنم و جالبتر اینکه همزمان با تایپ کردن متن این آهنگ ، این یارو زده زیر آواز و هی میگه you are not alone (یکی از...